دعا
ادعيه
دعاى احتجاب
دعاى يستشير
دعاى قاموس القدره
دعاى مشلول
دعاى فتح
دستورالعمل
دستورالعمل كليدى
دعايى مؤثر
هر مريض مىبيند
دنيا
زحمت براى دنيا
زحمت براى پول
عدم توجه به دنيا
حرف دنيا
عدم فرق بين پولها
ديرباورى
ديرباورى درباره ظهور
ديرباورم
امام زمان در تشييع جنازه
دو ماه ديگر مىميرى
ديوانه ،ديگر نان جو نخور
ذبح
ذكر
اذكار و اوراد
آثار و ابعاد ذكر
ذكر با طرب
ذكر به اندازه
آن قدر بگويد تا نفس قطع شود
مسجد سهله و ذكر جلى
تبديل ذكر
اوقات زمانى اذكار
زمان ذكر
مكان ذكر
عدد ذكر
لباس ذاكر
من متحيرم
در هر حال ذكر
ذكر قلبى
شروع با ذكر
زبان به ذكر گفتن
دائم الذكر
عمل به لوازم آيه
جواب
علت نتيجه نگرفتن از ذكر
كتاب ذكر بازارى
با اهل ذكر درگير نشويد
خداجويان محترمند
ذكر يونسيه
دو ذكر مرحوم حداد
سه ذكر
ذكر يا شافى
سه چيز با بركت
تسبيحات اربعه
براى نورانيت قلب
ارتباط با خدا
قوت ذكر ايشان
ذكر الهى
الله الصمد
هو الحى
يا لطيف
هفت مرتبه نادعلى
اثر ذكر
روزه
روزه دار
رزق
زندگى نامه
در دنيا بود
زن
زيارت
زيارت اهل قبور
زيارت قبور
حرم امام رضا
تنهايى زيارت مىخواند
زيارت جامعه
زيارت امين الله و عاشورا
زر فانصرف
******************************************************
ادعيه
× اهل عرفان در هر مرحله از مراحل سلوك به ادعيه، متمسك و متوسل هستند و آن را غذاى روح مىدانند و بعضى ادعيه را به خاطر علاقه وافر به مضامين و حقايقش از حفظ دارند. چنانكه حضرت استاد بعضى ادعيه را حفظ بودند از جمله:
دعاى احتجاب
× مىفرمودند: اين دعا بسيار ممتاز و داراى خواص بسيار است و هفتبار خواندنش بدون فاصله آثار بيشترى دارد و براى نورانيت قلب خوب است. اين دعا را محمّد حنفيه از پدرش اميرالمؤمنينعليه السلام از پيامبرصلى الله عليه وآله نقل كرده است و قريب دوازده خاصيت برايش گفتهاند، تا آنجا كه جناب سلمان به پيامبرصلى الله عليه وآله عرضه داشت: اين دعا را به مردم تعليم دهم؟ فرمود: اين دعا را به همهكس تعليم مكن كه مردم ترك نماز مىكنند و مرتكب گناه مىشوند، به خاطر آنكه خواننده اين دعا آمرزيده مىشود، تعليم ده اهل بيت را، همسايهها و اهل مسجد و همشهرىها را هرگاه از تو درخواست نمايند.
× سيدبن طاووس گويد: به من الهام شد كه براى سلامتى و هنگام بلا بخوانم. روز سهشنبه خداوند دعايم را مستجاب نمود، به مقصودم رسيدم و از شرّ حاسدان مرا حفظ نمود.
× مىفرمود: پدرم اين دعا را مىخواند، نقل شده: آقا سيد هاشم حدّاد در قنوت و موقع خوابيدن آن را مىخواند.
اول دعا اينست: اللّهمَّ انّى أسئَلُكَ يا مَنِ احتَجَبَ بِشُعاعِ نُورِهِ عَن نَواظِرِ خَلقِهِ... «ما در آخر همين كتاب فضائل و متن و ترجمه آن را ذكر مىكنيم». (ر: ص 95 و 96)
دعاى يستشير
× از جمله ادعيهاى كه جناب استاد اهتمام به آن داشتند و سفارش به آن كردند كه در صبح و شب خوانده شود، دعاى شريف يستشير است كه پيامبرصلى الله عليه وآله به اميرالمؤمنينعليه السلام تعليم داد و فرمود: براى هر شدت و رخاء بخوان، و به خلفاء خود هم تعليم بده و از خودت دور مكن كه گنجى است از گنجهاى عرش.
× مىفرمود: پدرم خودش اين دعا را مىخواند و به خواندش سفارش مىكرد و مىفرمود: پدرم آقا سيد حسن كشميرى مرا وصيت كرد، اين دعا را بخوانم. (ر: ص 97)
دعاى قاموس القدرة
× دعائى است كه مرحوم ملا احمد نراقى در كتاب خزائن نقل كرده است كه به دعاى قاموس معروف است. جناب استاد آن را در بعضى اوقات مىخواندند و مىفرمودند: آثار زيادى دارد، امّا مرحوم سيد هاشم حدّاد نظرش اين بود كه به خاطر مضامين قدرتى و سلطنتى قبض و تنگى صدر مىآورد. (ر: ص 97)
دعاى قاموس القدرة اِلهى قَد تَلاطَمَت امواج قامُوسِ قُدرَتِكَ فَظَهَرَت فِى كلِّ مَقدُور آثار قُدرة عَجيبَة غَريبَة لا تَبلُغُ كَنهُما عُقُول العُقَلاء وَ اَفهام العُلماء و اَوهامُ الحُكَماء فكُلُّ شَيىء فى قَبضَةِ قُدرَتِكَ اَسير وَ اِنَّ ذلكَ عَلَيكَ سَهل يَسير وَ اَنتَ عَلى كُلِّ شَيىء قَدير وَ بِالاِجابَةِ حَقيق جَدير. يا شَديد يا شَديد يا شَديدُ يا ذَاالبَطشِ الشَّديد اَسئَلُكَ مَدَداً مِن قُدرَتِكَ وَ اَسئَلُكَ مَدَداً مَن قُوَّتِكَ وَ اَسئَلُكَ مَدَداً مِن حِكمَتِكَ و اَسئَلُكَ مَدَداً مِن سُلطانِكَ لِتَتخيرِ كُلِّ مُتَمَرِّد وَ تَليينَ كُلِّ صَعب وَ اذلالِ كُلِّ مَنيع وَ قَهرِ كُلِّ عَدُوّوَ مَحقِ كُلِّ خَصم وَ اِزهاقِ كُلِّ مُنافِق ذى شِقاق مِنَ الجِنِّ وَ الاِنسِ وَ الهَوامّ فَلا يَبقى شَيىء مِنَ المُكَوَّناتِ اِلّا وَلَيّنتَ لى بِيَدَىَّ عَريكَتُهُ وَ كَسَرتَ بِى شِدَّة شَكيمَتهُ وَ فَرط عُتُوِّهِ وَ تَفَرعُنِهِ بِعِزَّتِكَ يا عَزيزُ يا عَزيزُ يا عَزيز، يا مُعِزُّ يا مُعِزُّ يا مُعِزُّ يا مُذَلُّ يا مُذِلُّ يا مُذِلُّ يا مُقَدِّمِ يا مُقَدِّمُ يا مُقَدِّمُ يا مُؤَخِّرُ يا مُؤَخِّرُ يا مُؤَخِّرُ بِكَ اَستَغيثُ فَاَغثِنى بِفَضلِكَ وَ جُودِكَ وَ عَفوِكَ وَ اِحسانِكَ يا اَرحَمُ الرّاحِمين يا عَزيز يا ذَاالعَرشِ المَجيد اِصرِف عَنّى شَرَّ كُلِّ جَبّار عَنيد وَ صَلَّى اللَّهُ عَلى خَيرِ خَلقِهِ مُحَمَّد وَ آلِهِ اَجمَعين.
براى اين دعا اعتصام و اختتام است و سه نوع ختم يكى در 99 روز و يكى در 9 روز و يكى در سه روز نوشته، به آن كتاب مراجعه شود. (صح: ص 52)
دعاى مشلول
× از جمله دعاهائى كه در آن اسم اعظم است و همّ و غمّ را برطرف مىكند و براى شفاء مريض مؤثر است، دعاى مشلول مىباشد كه حضرت استاد بارها براى مريضها و درمان دردهاى سخت دستور مىدادند كه آن را بخوانند.
اول دعا اينست: اَللّهُمَّ انّى أسئَلُكَ بِاسمِكَ بِسمِاللَّهالرَّحمنِالرَّحيم يا ذَالجَلالِ وَالاِكرام.... (ر: ص 98)
دعاى فتح
× از جمله دعايى كه حضرت استاد براى قضاءِ حوائج و دفع همّ و غمّ و فشار در زندگى به بعضى در نجف داده بود، اين دعاست كه آنرا قطب راوندى (م 573 ه .ق) در قصصالانبياء، ج 1، ص 365 نقل كرده، از دعاى امام زمانعليه السلام اين است: «يا مَن تَضايَقَتِ الاُمُوُرُ فَتَحَ لَنا باباً لَم تَذهَب اِلَيهِ اَلأوهامُ فَصَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَافتَح لِاُمُورىِ المُتَضايَقَةِ باباً لَم يَذهَب اِلَيهِ وَهم يا أَرحَمُ الرّاحِمين»
ناقلان اين دعا شرايط مربوطه به آن، از تعداد و زمان را از ايشان بازگو نكردهاند. (مژ: ص 82)
× 1- بنىاسرائيل هفت سال در خشكسالى به صحرا مىرفتند، و دعاى باران مىخواندند، و نتيجه نمىگرفتند. خدا به پيامبرشان وحى فرمود كه: تا حقوق به ظلم گرفته را به صاحبانشان رد نكنند، دعايشان را اجابت نمىكنم.
2- در ميان قومىاز بنىاسرائيل قحطى شديدى پديد آمد. هرچه دعا مىكردند به اجابت نمىرسيد. خداوند به پيامبرشان وحى فرمود با آنان بگو: چون شكمهايتان از حرام پر شده، بدنهايتان نجس و دستهايتان به خون بىگناهان آلوده است دعاى شما را خدا مستجاب نمىكند. (ر: ص 153)
× از ادعيه و اذكار بيشترين استفاده را از چه چيزى برديد؟
ج: همهشان خوب است لكن در ادعيه از دعاى يستشير در صبح و شام و از اذكار از ذكر «ياحىّ و ياقيّوم» بوده است. (آ: ص 71)
× براى تشرّف و زيارت حضرت بقيةاللَّهعليه السلام، خواندن كدام دعا بهتر است؟
ج: انسان هر روز ساعتى با خواندن زيارت آلياسين كه در مفاتيحالجنان آمده است به اضافه 110 مرتبه »المستَغاثُ بكَ يَابنَ الحسن«، به شرط آن كه شرايط لازم را هم داشته باشد، براى تشرف خوب است.(آ: ص 79)
× از دعاها براى نورانيت قلب كدام خوب است؟
ج: دعاى احتجاب كه اوّلش اين است: يا مَنِ احتَجَبَ بِشُعاعِ نُورِهِ عَن نَواظِرِ خَلقِه، كه سيدبن طاووس در كتاب مهجالدعوات نقل كرده است. (آ: ص 72)
× كدام دعا براى قرض و دين خوب است خوانده شود؟
ج: اين دعا تأثير دارد «يا قاضِىَ الدُّيُونِ مِن خَزائِنِكَ المَكنُونِ الَّتى هِىَ بَينَ الكافِ وَ النُّونِ اقضِ دَينى و دَينَ كُلِّ مَديون» بعدد خاص.(آ: ص 75)
× دعاى جوشن صغير در چه مواردى خوانده شود خوب است؟
ج: در مورد دشمن و خصم. (آ: ص 76)
× براى اداى قرض چه دعائى بخوانيم؟
ج: يا من يكفى من كل شى و لا يكفى منه شى اكفنى ما اهمنى (از امام جوادعليه السلام) اين دعا نقل شده است. (صح: ص 192)
دستورالعمل
دستورالعمل كليدى
× عربى از حجاز به منزل استاد آمد و پس از كمى كه نشست، عرض كرد: «تقاضاى دستورالعملى كليدى دارم». همان وقت نيز يكى از دوستان مجتهد هم بود، به منزل استاد وارد شد.
استاد در جواب آن عرب فرمود: «خدمت»
عرض كرد: «خدمت يعنى چه»؟
فرمود: «دائم در خدمت باشيد»
و توضيحى دادند كه مضمون آن، ترجمه اين قسمت از دعاى كميل بود:
«و حالى فى خدمتك سرمداً»
يعنى حال ظاهرى و باطنىام را به طور دائمى در كار كردن براى خودت قرار بده.
آن مجتهد گفت:
«نكته جالبى را به او فرموديد». (مژ: ص 23)
دعايى مؤثر
× اهل علمى دختر خود را به ازدواج پسر سيّدى درآورد و كار به طلاق كشيد. وقتى استاد شنيد، فرمود: «اگر او با من مشورت مىكرد، او را از اين ازدواج نهى مىكردم».
پدر دختر كه خدمت استاد رسيد، بسيار از اين ماجرا ناراحت بود و عرض كرد: «به اندازه وزن بدنم در اين ماجرا گريه كردم». استاد به او فرمود: «فلان دعا را بخوانيد، براى ازدواج مؤثر است».
بعد از مدّتى كوتاه دخترش مجدداً ازدواج كرد. (مژ: ص 81 و 82)
هر مريض مىبينيد
× عرض شد ما توى بيمارستان صبح تا شب مشغول بيمار هستيم! چگونه ياد خدا باشيم و با خدا باشيم. فرمود: شما هر مريض كه مىبينيد متوجه خدا باشيد. علاوه بر آن، روزى نيم ساعت براى خودتان در شبانهروز ساكت باشيد. (مى: ص 76)
× حالا اگر بپرسند هركسى بخواهد به طرف خداى متعال راه برود، به عنوان يك دستور عمومى براى مردم بفرمائيد چهكار كنند؟
ج: هرچه مىتواند روزه بگيرد. عزلت از مردم، كمخوابى، نماز شبش ترك نشود و تهجّد داشته باشد، سجده يونسيه داشته باشد.
× چه تعداد؟
ج: چهارصد مرتبه، كملين 3000 مرتبه، راهى بعد از اين راه نيست به خدا.
× عجيب!
ج: بله. (مژ: ص 98 و 97)
× ما كه در حوزهها مشغول هستيم اگر بخواهيم اين كه مرحوم قاضى فرمودند: دروس خيلى مانع نشود، بايد چهكار كنيم؟
ج: يك درس و بحث كافى است. بقيهاش عبادت كنيد، بندگى. همين ذكر يونسيه را بگوييد شما. براى شما سير برزخى مىشود. خدا شاهد است، مداومت كنيد «و أدمتم ذكره». متواضع بشويد. «من تواضعللَّه رفعاللَّه».
× توصيهاى براى عموم طلبههاى حوزه بفرماييد چهكار كنند كه به مقصدى كه امام زمانعليه السلام مىخواهد، برسند و نزديك شوند؟
ج: درسشان را بخوانند، از س... به دور باشند. بندگى كنند. نماز شب را ترك نكنند. تهجّد ترك نشود. (مژ: ص 104)
دنيا
زحمت براى دنيا
× يكى از شاگردان به جناب استاد عرض كرد:
«هروقت براى پول و دنيا زحمت مىكشم، چوبش را مىبينم و درك مىكنم».
ايشان با تواضع و فروتنى فرمود:
«من هم (در گذشته) همينطور بودم».
يعنى در جوانى و گذشتههاى دور اگر كارى بوى دنيايى داشت و انجام مىدادم، آثار وضعى آن را مىديدم.
× روزى هم به يكى از شاگردان كه ذكرى گفت و آثارش را نديد، فرمود: «تو هم خدا را مىخواهى و هم دنيا را».
× روزى هم فرمود: «وقتى انسان از مال دنيا گذشته باشد، دليل آن است كه از نَفس مىتواند بگذرد».(مژ: ص 37)
زحمت برای پول
× سالكى عرض كرد: هروقت براى درآوردن پول و دنيا زحمت مىكشم، چوبش را مىخورم و مىبينم؛ چطور اين آثار وضعى برايم مىآيد؟!
فرمود: من هم قبلاً همينطور برايم مىشد (تا سالك به توحيد نرسد و فقط حق را به شهود نبيند، به زحمت مىافتد).
فرمودند: فلان اهل دانش معروف در نجف مىگفت: ديگران پول مىدهند تا اقتداء به آنها كنند، آقاى كشميرى مردم به او پول مىدهند و پشت سر او، در نماز اقتدا مىكنند. (صح: ص 146)
عدم توجه به دنيا
× به هيچكس وابستگى نداشت، حتى يك ريال. اگر يك ريال پول هم نداشت، يا صد ميليون پيشش بود، فرقى برايشان نداشت.
اگر هيچ پولى نداشت انگار كه تمام دنيا مال ايشان است، اصلاً بريده بود. آقاى حسنزاده آملى و ميرزا هاشم آملى قسم مىخوردند كه آقاى كشميرى اينطور بود كه اگر پول پيشش مىگذاشتيم انگار نه انگار. هيچ توجهى به آن نمىكرد نه به مال، نه به دنيا. (مى: ص 68)
حرف دنيا
× يكى از تلامذه گويد: من هر وقت كنار ايشان مىنشستم به طور قلبى ياد خدا مىافتادم. پيش او اگر از دنيا حرف مىزدى مثل اين بود كه پيش بزرگى، دارى حرف زشتى مىزنى، انسان خودش خجالت مىكشد. (مى: ص 69)
عدم فرق بين پولها
× اهل سياست نبود، اصلاً فرق 200 تومان و 2000 تومان را نمىدانست. مثلاً عيد مىشد، مىخواست عيدى بدهد به بچهها 1000 تومان مىداد و به بزرگها 200 تومان، نمىدانست فرق اينها چيست و برايش مطرح نبود. (مى: ص 46)
× آيه «اُجيبُ دَعوَةَ الدّاعِ» (بقره 186) آيا مربوط به برزخ و قيامت است؟
ج: ظهور آيه اجابت مربوط به دنياست. (آ: ص 86)
ديرباورى
× بسيارى از افرادى كه خدمت حضرت استاد مىرسيدند، خوابها و مكاشفات و الهامات و قضايايى از خودشان نقل مىكردند و جنابش گوش مىداد و گاهى مىفرمود: عجيب است و...
لكن سيره ايشان ديرباورى بود؛ چنانكه افرادى كه دنبال ظهور امام زمان و علائم خروج بودند و مطالبى مىگفتند؛ در خفا مىفرمود: نه چنين است.
بسيار شده بود كه تعريف شخصيتى را مىكردند كه چنين و چنان است و... ايشان بعداً مىفرمود: خبرى نيست. (صح: ص 168)
ديرباورى درباره ظهور
× برخلاف كسانى كه زودباور بودند، استاد ديرباور بود. آنچه از ظهور حضرت بقيةاللَّه، مكاشفات، تعاريف شخصيه از قدرتها و... نقل مىشد، آنگاه خصوصى پرسيده مىشد، مُهر ناباورى مىزد؛ و اگر هم در موضوعى امضا مىنمود، امضاى فعليه حاليه شخص بود، نه مقاميه و دائميه. لذا به كسى فرمود: «همين حالى كه داريد را نگه داريد».
مثلاً در ظهور امام زمانعليه السلام مىفرمود: «خيلى كار دارد». و نظرشان همانند عارف باللَّه آقاى قاضى بود. ايشان درس ديرباورى، درس بستن دكّانهاى پر رونق منتظرين زودباور و سادهلوح كه عدّهاى براى داغ كردن بازار انتظار چه حرفها كه نزدند و چه اميدهاى خيالى به مريدان ندادند و چه ماهىهايى از آب گلآلود براى دنيايشان نگرفتند و... را به ما داد و مىفرمود: «اين نوع مسائل در ايران خيلى زياد است، امّا در عراق اين مسائل به اين شكل نبوده است». (مژ: ص 77)
ديرباورم
× در مسائل ادعاى رؤيت امام زمانعليه السلام از گذشتگانى كه در كتابها نوشته شده بود و بعضى زندگان براى استاد نقل مىكردند مىشنيد، ولى در ابراز و نظر نهائى خصوصى مىفرمودند: من در اين امور ديرباورم و كم بود كه تأييد مىكردند. (مى: ص 91)
امام زمان در تشييع جنازه
× در تاريخ 22 رجب 1414 صحبت از سخنان شخصى شد كه در وفات عالمى مجتهد در قم، گفته بود: امام زمان در تشييع جنازه آن عالم تا حرم شركت داشتند.
از مسجد امام حسن عسگرى تا حرم قريب دو كيلومترى مىباشد استاد فرمودند: اينها همه حرف است (قطب عالم امكان چند ساعت فقط در تشييع جنازه يك نفر شركت كند؟!). (صح: ص 139)
دو ماه ديگر مىميرى!!
× مجتهدى سالخورده در تهران كه در سِمَت بالايى مشغول به كار بود، به شخصى كه جزو كارگزاران مسجد جمكران بود، علاقمند شده بود و به حرفهايش اعتماد مىكرد. روزى داماد آن مجتهد كه روحانى و صاحب منصب بود، به منزل استاد آمد. بنده هم حضور داشتم. عرض كرد:
«خانوادهام خيلى ناراحت است و از شما التماس دعا دارد؛ زيرا مردى كه در مسجد جمكران كار مىكند (ظاهراً تهرانى بود) به پدرم گفته دو ماه ديگر مىميرد و پدرم نگران است».
استاد هم طبق معمول، نوعاً اين حرفها را باور نمىداشت و غيبگويىها را دكّانهاى حيله مىدانست و توجّهى به اين مطالب نمىكرد. با تعجّب و سكوت و اينكه دعاى خير مىكند، جواب آرامشى به داماد آن مجتهد داد.
اين مطلب را زمانى مىنويسم كه 11 سال از وفات استاد مىگذرد و اين قضيه مربوط به چندسال قبل از وفات ايشان بوده! آن مجتهد هنوز زنده است و آن شخص هم خيلى وقت پيش از كارش بركنار شد!!(مژ: ص 28 و 27)
ديوانه،ديگر نان جو نخور
× استاد فرمود: «در نجف ديوانهاى بود كه پول جمع كرد و برنج و مرغ پخت و ديگ غذا را برد حرم اميرالمؤمنينعليه السلام و آن را به طرف ضريح پرت كرد و گفت: اى على! بگير برنج و مرغ بخور. ديگر نان جو و نان نمك نخور»!! (مژ: ص 31)
ذبح
× ذبح گوسفند براى دفع گرفتارىها مؤثر است؟
ج: ذبح براى همه چيز خوب است. (آ: ص 103)
ذكر
اذکار و اوراد
× سيره و روش علماى اخلاق و عرفان نسبت به يكديگر فرق مىكند، و هر كدام طريقى خاصّ در راه رسيدن به حقّ دارند.
سيره استاد نسبت به عموم و تلامذه خاصّ فرق مىكرد. هركس طلب اوراد و ادعيه و توسّلاتى مىنمود، عطا مىكردند. امّا نسبت به خواص دستور تفكر و تعقل مىدادند و نكات ضعف و قوّت و آثار وضعى و اخروى را متذكّر مىشدند. بعضى كه طريق بعضى عرفا را داشتند خيال مىكردند استاد فقط ذكر مىدهند، كه اين طور نبود، و هميشه مىفرمودند:
«اذكار و ادعيه با شرايط تأثير مىگذارد و مراقبه حرف اوّل از شرايط لازم است.»
چنانچه بارها از مرحوم آقاى قاضى نقل نمودند.
× استاد نوع اذكار، از نظر كمّى و كيفى، لفظى و قلبى، زمانى و مكانى، روحى و جسمى، دنيوى و اخروى را براى خواص متذكّر مىشدند، و اين رشته كار ساده و آسانى نيست؛ بلكه كسى بتواند كه خود راه رفته باشد و هم حاذق به طالبان راه باشد. مثلاً بعضى اوراد براى قوى شدن اراده، و بعضى براى رؤيت ارواح و تعدادى براى زياد شدن رزق، و دستهاى براى توحيد و فناءِ فىاللَّه، و تعدادى براى محبّت مىباشد. از نظر استاد مثلاً براى توحيد بعضى اذكار فقر ظاهرى مىآورد و بعضىها نمىتوانند تحمل كنند، لذا متذكّر آثار مىشدند. و حضرت استاد ميان افراد مجذوب و غير مجذوب فرق مىگذاشتند. چه ميل كلّى و جزئى فاصله بسيار دارد و ثمرات روحى و مزاجى هم تفاوت اندك ندارند.
اگر شنيديد ايشان در نجف در مدّت معيّنى با رعايت تروك مضبوطه روزى هفتاد هزار «اللَّه اللَّه» مىگفتند و از حال مىرفتند و مىافتادند، بايد دريافت در كنار امام الموحّدين و جذبه توحيدى، اين ميل و اراده قوّت پيدا مىكند. شايد كسى بگويد چه فايدهاى دارد؟ معلوم است، كسى كه اين راه را نرفته و چشيدنىهاى اين طريق را نچشيده است، فرضاً اگر فايدهاش هم برايش گفته شود، كجا كه بتواند آن گوينده را به كار بيندازد؟ (آ: ص 48و47)
× در كتابهاى سير و سلوك در باب ذكر آن قدر تقسيمات نوشتهاند كه خواننده را دچار حيرت مىكند. عمده در اين باب اينست كه ياد حق و محبوب اگر به زبان باشد آن را ورد مىگويند، به لفظ تنها باشد قالبى، و اگر به معنى لفظ توجه شود، نفسى مىگويند.
ورد اگر عدد داشته باشد، حصرى و اگر بىعدد باشد اطلاقى گويند. ذكر اگر به لسان نباشد و در قلب و روح توجه كند، آنرا خفى گويند.
عمده در ورد و ذكر توجه به مذكور است. اگر به معناى لفظى ذكر و ورد توجه شود از درجه پائينترى برخوردار است كه بستگى به ذاكر دارد تا چه اندازه توجه و مراقبه دارد.
در مورد ذكر لفظى اگرچه ذاكر مراتب و كمالات آنرا لحاظ نكند، حداقل يك عضو يعنى زبان مشغول مىشود و از گناه مصون مىماند.
× حضرت استاد مىفرمود: تأثير اذكار به كمالش كه جميع شرايط را دارا باشد است كه متأسفانه خيلىها به اين نكته دقيق توجه ندارند!!
و همچنين اجازه صاحبنَفَس را دخيل مىدانستند و آنرا همانند اجازه طبيب به مريضها، در كميّت و كيفيت لازم و ضرورى مىدانستند، چه آنكه قابل و ناقابل با هم فرق مىكنند و مزاج و اعصاب هم متفاوت مىباشد و رعايت حال طالب ذكر، اولى و بسيار مهم است.
× اما سيره ايشان در دادن اوراد و اذكار اين بود كه شخص را محروم نمىكردند، لكن بعضىها را لايق نمىديدند و عدد كثيرى به آنها مىداد كه طرف نمىتوانست به جا بياورد كه حقير بارها اين سيره ايشان را در عدم نتيجه مشاهده كردم و به بعضى اعداد را متذكر مىشد امّا طالب شرايط را نمىتوانست جمع كند و مىفرمود: شما هم خدا را مىخواهيد و هم خرما را، و اخلاص را شرط كمال مىدانستند.
و بارها مىفرمودند: اهل ذكر از هر طايفه كه باشند، نبايد آنها را اذيّت و آزار كرد كه اثر سوء دارد.
× نكته ديگر آنكه، اكثريت اذكارى را كه به قابلان و طالبان مىدادند، خودشان به آن در گذشته عامل بودند و ملبّس به لباس ذاكريت بودند و به عبارت ديگر، رياضت آن ذكر را كشيده بودند.
× از نكات ديگر كه متذكّر مىشدند، مداومت بر اذكار بود اگر چه كم باشد تا يك حول و سنه، چنانكه در زيارت شعبانيه آمده است «اَسئَلُكَ أن تَجعَلَنى مِمَّن يُديمُ ذِكرَكَ» خدايا از تو مىخواهم مرا از آنان قرار دهى كه دائم به ياد تو هستند.
در كتاب اصول كافى از امام صادقعليه السلام تأثير ذكر را بعد از يك سال متذكر شده است.
× مرحوم استاد مجذوب بودن و عشق به ياد محبوب را چيزى بسيار مهم مىدانستند كه اگر آمد انسان از خيلى مسائل كه متذكر آنها مىشود دست مىكشد، چنانكه در زيارت شعبانيه آمده است: «الهى و الهِمنى وَلهاً بِذِكرِكَ اِلى ذِكِرك» خدايا مرا واله ياد خود براى خودت گردان.
اذكارى كه تعدادش بسيار بود را مىفرمودند: در زمانى شروع شود كه قمر زائدالنّور باشد مانند شبهاى نيمه ماه.
× براى كسانى كه ابتداى كارشان در سلوك است مىفرمودند: شروع از اذان صبح به بعد (يعنى بينالطلوعين) بهتر است. ذكر هر وقت گفته شود خوب است لكن مىفرمودند: شرايط از زمان، مكان، اخلاص، مراقبه و مانند اينها جمع باشد در كمال آن مؤثر است، بارها و بارها مىفرمودند: با مراقبه اثر اذكار، زودتر ظاهر مىشود.
× وقتى از جنابش سؤال شد كه ذكر بلا و مريضى هم مىآورد؟ مىفرمود: ياد خدا و ادعيه، شفابخش است مگر تسخيرات و امثال آن كه نكبت آور است، و يا اذكارى كه از نظر كمّى و كيفى سنگين باشد و عوارضى براى خواننده آن داشته باشد، مانند كسى كه مىخواهد ارادهاش قوى شود ذكرى مىخواند كه بسيار مىخواهد دنيايش خوب شود كه با هم سازگارى ندارد و عوارض دارد. حقير نمونهاى از اين باب هم كه از جنابش به يادگار مانده دارم (افاض اللَّه علينا من منهجه و جعلنا من المؤذين لحقوقه).
× معمولاً به سه ذكر نسبت به سائلان اهتمام تام داشتند:
«يا حىُّ يا قيّوم»، «بسماللَّهالرّحمنالرّحيم» كه اين دو را اسم اعظم مىدانستند و «ذكر يونسيه».
مىفرمودند:«يا مُفَتَّحَ الاَبواب يا مُقَلِّبَ القلُوبِ وَ الابصار يا دَليلَ المتحيِّرين يا غياثَ المُستَغيثين تَوَكَّلتُ عَلَيكَ يا رَبِّ وَاقضِ حاجَتى وَاكفِ مُهِمّى وَ لا حَولَ وَ لا قُوَّةَ الّا بِااللَّهِ العَلىِّ العَظيم و صلَّى اللَّهُ على مُحَمَّد وَ آلِهِ اجمَعين» صد مرتبه براى قضاء حوائج.
ذكر «ياحىُّ ياقيّوم» روزى 40000 بار براى نورانيت قلب و درك مطالب و كشف ضماير و رزق.
و روزى 12000 مرتبه به اضافه «يا مَن لا اِلهَ اِلّا انتَ» به عدد خاص.
«ياحىُّ ياقيّوم887 مرتبه به اضافه «يا مَن لا الهَ الّا انتَ» براى نورانيت قلب.
ذكر «ياحىُّ ياقيّوم بِرَحمَتِكَ اَستَغيثُ» به عدد خاص براى روحانيت و معنويت.
ذكر «فرد حىّ قيّوم حَكَم قُدُّوس سَيَجعَلُ اللَّه بَعدَ عُسر يُسراً» به عدد خاص صبحها براى دم عيسوى، شفاى مريض و آسان شدن امور و رزق.
1000 مرتبه «اللّهمَّ العَن معاوِيَة بنِ اَبى سُفيان» براى قضاء حوائج.
صلوات در مدّت سه ماه براى قضاء حوائج به عدد خاص فرمودند: دوبار خودم انجام دادم.
1400 صلوات نذر موسىبن جعفرعليه السلام براى حوائج.
«اَستَغفِراللَّهَ الَّذى لا اِلهَ اِلّا هُوَ الحَىُّ القَيُّومُ ذُوالجَلالِ وَ الاِكرام وَ اَتوبُ اِلَيه» سه مرتبه بعد از هر نماز براى نورانيت دل.
«اللَّهُ الصَّمَد» براى قوى شدن اراده به عدد كثير، اما «اللَّهُ لا اِلهَ اِلّا هُوَ الحَىُّ القيُّوم» روزى 1001 مرتبه، بعد از نماز صبح براى نورانيت قلب به روش خاص.
«هُوَ اللَّهُ الَّذى لا الهَ الّا هُوَ الحىُّ القَيُّومُ القَديرُ المُريد السَّميعُ البَصير» به عدد خاص براى خوب شدن مريض و دم عيسوى.
روزى 100000 مرتبه «اللَّهاللَّه» در مدت هفتاد روز با شرايط، براى صفاى باطن و لقاء اللَّه و مكاشفات.
«لا حَولَ و لا قُوَّةَ الّا بِاللَّه» روزى صد مرتبه براى دور نمودن هفتاد نوع بلا كه آسانترين آن غم و اندوه است.
اواخر عمر استاد كه در سكوت مطلق بودند و تفكر مىكردند، يك مرتبه «لاالهالّااللَّه» مىگفتند، و بسيار هم به اين سيره پايبند بودند.
ذكر «لاالهالّااللَّه» روزى 12000 مرتبه و عدد كبير 70000 بار براى كشف و قضاء حوائج، لكن چون نفى هر نوع غير حق در آن است عوارض هم دارد مانند فقر.
گفتن «لاالهالّااللّه» براى نفى خواطر خوب است.
عدد «استغفار» براى سالكين ابتداء راه روزى 1001 مرتبه است و عدد 30000 براى آمرزش گناهان و براى اداى قرض نافع است.
70 مرتبه «استغفار» بعد از نماز عصر براى روشنايى دل، چنانكه امام صادقعليه السلام فرمود: هفتصد گناه را خدا بيامرزد.
100 مرتبه«استغفار» هنگام خوابيدن، براى آمرزش گناهان.
مرحوم سيد على آقا قاضىقدس سره به اين دو استغفار سفارش مىكردند.
ذكر «يالطيف» شب جمعه به عدد خاص براى تنوير قلب و ديدن انوار الهى مؤثر است.
نوشتن هفت سلام قرآنى:«سلام على نُوح فِى العالَمين»، «سلام عَلى ابراهيم» و... با زعفران براى شفاء مريض.
براى رؤيت ملك و فرشته: «يا طاطائيل يا دَريائيل...» به عدد خاص و زمان خاص با شرايط با اجازه استاد.
«ياكريم الوَهّاب ذُوالطَول» به عدد خاص براى رزق.
«يا وَدُود» براى حبّ به عدد خاص.
«يا حافِظاً لا يَنسى...» براى حفظ متاع و اطعمه.
«سُبحانَاللَّه وَ الحَمدُلِلّهِ و لاالهَالَّااللَّه وَ اللَّهاكبر» تسبيحات اربعه بعد از هر نماز، 30 مرتبه، براى نورانيت قلب.
«يا قاضى الدُّيُونِ مُن خَزائِنِكَ المَكنُونِ الَّتى هِىَ بَينَ الكافِ و النّون اقضِ دَينى وَ دَينَ كُلِّ مَديُون» براى اداى قرض و دين.
«هُوَ الحَىّ» صبحها براى حيات بدن، روح و دفع سكته.
«يا مُنعِم» به عدد 12000 براى رزق.
× نمونهاى از اذكار آن استاد زندهياد را به عنوان تبرك نقل كرديم (نه به عنوان دستور) چه آنكه قابليتها فرق مىكند و امراض هم متفاوت است و دواها گوناگون است و هم استاد حاذق صاحب نَفَس در اجازه شرط است و حقير هم لاشىء هستم. زمان و مكان و نيّت و استعداد افراد فرق مىكند، آثار هم بالنّسبه متفاوت است، مثلاً ذكر «لا هُوَ الّا...» براى محبّت الهى است، از سيد على آقا قاضىقدس سره به ما رسيده و اجازه در عدد حتماً شرط است. لذا آنچه متذكر شديم دستورالعمل نبوده، فقط تيمناً آن را ذكر نموديم.
حقير گويد: چون بخل در افاضه، مطالب استاد به ديگران را ندارم، اذكار را درج كردم. لكن خواهش دارم به جز بعضى از اذكار مانند استغفار و صلوات و امثال اينها، حتماً در بقيه از استاد حاذق اجازه گرفته شود.
× مرحوم سيد على آقا قاضى، در دستورالعملى به مرحوم سيد محمّدحسن الهى طباطبائى، برادر علامه طباطبائى چنين مىنويسد: از دادن اوراد به غير، مضايقه نيست الّا اينكه محل را ملاحظه نماييد، تا طالب صادق نديديد، ندهيد، اِذاعه اسرار حرام است. (ر: ص 84 الى 91)
× بعضى ذاكرين كه شبها ذكر مىگويند خواب روضه امامان و بكاء بر آنان را مىبينند، دليل بر چيست؟
ج: دليل اتصال و نزديكى به آنان است. (آ: ص 73 و 74)
× بعضى اوراد و اذكار مختلف مىگويند و به هدف نمىرسند، علتى دارد؟
ج: اوراد مختلف به خاطر موضوعات و اهداف مختلف گاهى دفع مىشوند (همانند داروهاى گوناگون براى امراض متعدد). (آ: ص 74)
× دفتر اذكارى از بزرگان اين طريق بعد از وفات به دست بعضى مىافتد آيا طرف اهل نباشد مىتواند استفاده ببرد؟
ج: بلاشك خير! (آ: ص 73)
× در دادن اذكار نسبت به افراد، در اعداد، متفاوت اجازه مىدهيد، سبب چيست؟
ج: صاحب الذكر اجازه دارد هر عددى كه مناسب دانست به طالب و قابل به همان اندازه بگويد. (آ: ص 74)
× ذكر «اللَّه» بالاتر است يا ذكر «هو»؟
ج: ذكر «هو» اشاره به ذات و هويّت مطلقه است، امّا ذكر «اللَّه»، اسم ذاتى است كه جامع صفات كماليه و جماليه مىباشد، لذا بالاتر است. (آ: ص 74)
× گويند: ابوسعيد ابوالخير براى سالكين به تناسب افراد ذكر اسماءاللَّه مىداد مثلاً براى رزق، يا رزاق و... به چه عددى حساب مىكرده كه آن اسم را مىداده؟
ج: به عدد اسماء الهى و اسم خود و مادر، يا به عدد (ابجد كبير) اسم خود و مادر، جمع زده شود و گفته شود.
× چرا به نام خود و مادر، نه پدر جمع زده شود؟
ج: چون مادر به انسان نزديكتر و زحمتش بيشتر بوده است. (آ: ص 76)
× عدهاى در كتابها نوشتهاند از احوالات بعضى عرفا كه ذكر از حضرت خضر گرفتهاند. آيا صحّت دارد؟
ج: آرى. (آ: ص 76)
× براى نفى خواطر چه ذكرى خوب است؟
ج: ذكر «لااِلهالّااللَّه». (آ: ص 76)
× براى عصبانيت چه ذكرى خوب است؟
ج: لا اله الا الله. (صح: ص 192)
× عدد استغفار براى مبتدئين راه عرفان چه عدد است؟
ج: هزار و يك مرتبه. (آ: ص 71)
× براى عافيت چه ذكرى خوب است؟
ج: «لا حَولَ وَ لا قُوَّةَ الّا باللَّه» روزى صد مرتبه، چنانكه در روايت آمده هفتاد نوع بلا از انسان دور مىشود كه آسانترين آن غم و اندوه است. (آ: ص 75)
× براى تنوير قلب ذكر تسبيحات اربعه چه عددى خوب است؟
ج: سى مرتبه بعد از هر نماز. (آ: ص 75)
× شما از يكى از اساتيد خود تقاضاى دستورى كرديد كه محتاج خلق نشويد، آن چه بود؟
ج: آيه «اَلَيسَ اللَّهُ بكافّ عَبدَهُ» (زمر 36) را با عدد معين به شرط ملازمت به من دادند. (آ: ص 87)
× گاهى دنيا در نظر انسان تكرارى و بىمعنا جلوه مىكند، و شخص مىگويد: در اينجا چه فايدهاى براى ماندن است؟
ج: شما در اين وقت يك لاالهالّااللَّه بگوييد بهتر از دنيا و مافيها مىباشد. (آ: ص 104)
× آيا از سيد على آقا قاضى درباره كيميا سؤال كرديد؟
ج: از ايشان خواستم، فرمود: فردا نزدم بيا، فردا رفتم فرمود: بسيار بگو «اللّهُمَّ اَغنِنى بِحَلالِكَ عَن حَرامِكَ وَ بِفَضلِكَ عَمَّن سِواكَ». (آ: ص 103)
× ذكر و فكر با دستور استاد حاذق، سريعتر و بهتر پيش مىرود. (آ: ص 53)
آثار و ابعاد ذكر
× زمانى مرحوم استاد به يكى از تلامذه دستور ذكرى را دادند. بعد از اتمام آن، خدمت استاد عرض كرد: نتيجهاى نگرفتم!
فرمودند: شما هم خدا را مىخواهيد و هم خرما را!!
نظر مباركشان اين بود كه گاهى يك اسم يا دعا چند خاصيت و آثار دارد، بستگى به نيت ذاكر هم دارد... مثلاً ذكر «يا وَدُود» مىفرمودند: هم براى دوستى خدا خوانده مىشود و هم براى محبوب شدن خلق. بستگى به نيت خواننده دارد و آثار هم تابع ذاكر است مگر اينكه به حكمت حكيم استجابت آن صلاح نباشد. (صح: ص 174 و 175)
ذكر با طرب
× مؤلف كتاب در محضر لاهوتيان مىنويسد: عالم ربانى و عارف صمدانى مرحوم آيتاللَّه، آقا سيد عبدالكريم كشميرى به شهادت بسيارى از بزرگان حوزه، استاد يگانه زمان خود در امر ذكر بودند، در اين زمينه اطلاعات وسيعى داشتند و عمر شريف خود را با اذكار و اسماء الهى به پايان برده بودند.
روزى كه افتخار زيارت آن ولى خدا نصيبم شد، ذكرى را به من تعليم كردند و فرمودند: اگر يك اربعين توفيق گفتن آن را پيدا كنيد فتوحات معنوى بسيارى براى شما به همراه خواهد داشت، و اضافه كردند؛ اگر از نيمه شب به بعد اين امر اختصاص دهيد بهتر است و من تصميم گرفتم از فرداى آن روز دستور ايشان را اجرا كنم.
عدد ذكر بسيار زياد بود و شبهاى اول حدود چهار ساعت و نيم به طول مىكشيد، ولى به تدريج اين زمان كوتاهتر شد و به سه ساعت و نيم رسيد.
به خاطر دارم كه در شب سوم كه سرگرم ذكر گفتن بودم، ناخودآگاه و براى لحظاتى پلكهايم سنگينى كرد و به خواب رفتم و ديدم، كه آيتاللَّه كشميرى در آستانه در اتاق ايستادهاند و به من نهيب مىزند كه فلانى ذكر را با طرب بايد گفت نه با كسالت برخيزيد و پس از تجديد وضو ذكر را از نو شروع كنيد.
برخاستم و پس از تجديد وضو از نو به گفتن ذكر پرداختم. فرداى آن روز به خدمت ايشان شرفياب شدم تا ببينم در اينباره صحبتى مىكنند يا نه!
دقايقى گذشت و طلبه جوانى آمد و از شرايط ذكر پرسيد، ايشان ضمن بيان شرايط گفتن ذكر، فرمودند:
ذكر را با طرب بايد گفت نه با كسالت؟ اگر در حين گفتن ذكر احساس كسالت كرديد و چشم شما روى هم رفت بايد تجديد وضو كنيد و از نو به گفتن ذكر بپردازيد، اينطور نيست؟ آقاى مجاهدى؟ (صح: ص 195 و 196)
ذكر به اندازه
× سيره استاد بر اين بود كه هرچه استاد طريق گفت به همان اندازه بايد ذكر گفت. از پيش خود و با خواندن از كتابى، نبايد اذكار را گفت.
ظرف و مظروف چون تطابق نداشته باشند عوارض پيدا مىكند. مىفرمودند: فلان اهل دانش در نجف اشرف عدد ذكر محبت را بيشتر گفته بود و ستون (مسجد يا تكيهاى را) مىبوسيد. فلان عوام ذكرى در اينباره مىخواند و ديدند الاغى را مىبوسيد.
فرمودند نبايد از دستور استاد بيشتر گفت و تجاوز كرد (كه افراد ناقابل و بىظرفيت براى آنان مشكل ايجاد مىشود).(صح: ص 170)
آنقدر بگويد تا نفس قطع شود
× از اثر ذكر توحيدى، كه در نَفس مىتواند نقش ببندد تكرار به يك نَفَس است. در دعاى ابوحمزه ثمالى كه در سحرهاى ماه رمضان خوانده مىشود و از امام سجادعليه السلام نقل شده است سطر چهارم آمده است «ولم يرضك خرج عن قدرتك يارب يارب...» آنقدر بگويد تا نَفَس قطع شود.
× مرحوم استاد مىفرمود: ذكر توحيديه «لاالهالااللَّه» يك نوع گفتنش اينست: لااله الااللَّه اللَّه اللَّه اللَّه اللَّه آنقدر بگويد اللَّه تا نَفَس قطع شود تا انسان مستغرق اللَّه شود. (صح: ص 172 و 173)
مسجد سهله و ذكر جلىّ
× استاد فرمودند: «من هر هفته شبهاى چهارشنبه به مسجد سهله مىرفتم. يك شب رفتم بعد از فراغت اعمال نشستم گوشهاى از صحن مسجد در فاصله نزديكترى. جمع ديگرى هم نشسته بودند و ذكر (جلى) با هم گرفته بودند و بلند بلند ذكر مىگفتند. بعضى از رفقا كه مثل خودمان فكر مىكردند، گفتند: آقا اينها مزاحم اهل مسجد شدهاند، به حرف ما گوش نمىدهند، اما شما مرد محترمى هستيد، سيد هستيد و به عنوان عالم همه شما را مىشناسند، آنها احترام شما را دارند، لطفاً تذكرى بدهيد.
من رفتم جلو و به آنها گفتم: اين چه كاريست كه مىكنيد، ذكر مىخواهيد بگوييد، آرام بگوييد.
يكى از آن جوانها گفت: آقاى كشميرى مزاحم ما نشو، ما توى حال خوشى هستيم، ما به ياد خدا و ياد امام زمانعليه السلام هستيم. داريم ذكر مىگوييم، طريقت ما اجازه داده ذكر جلى بگوييم، طريقت شما اجازه نداده، نگوييد.
من قبول نكردم، دعوا كردم و آنها هم جمع كردند و رفتند. به همين علامت كه مدتى طولانى ديگر نشد كه مسجد سهله بروم، هركارى مىخواستم بكنم نمىشد. علتش را هم نمىدانستم.
بعد از مدتى در بغداد همان جوانى را كه آن شب جواب داده بود، ديدم، باز شروع كردم با او بحث كردن باز دوباره به من گفت: آقاى كشميرى زياد سر به سر ما نگذار، ديدى آنروز مزاحم ما شدى، نتوانستى اين مدت مسجد سهله بروى.
گفتم: حال متوجه شدم، مرا حلال كنيد. آن جوان گفت: حلال كرديم ولى بدان آن شب هرچه مىگفتيم براى خدا گفتيم، اگر ريا هم بود «اللَّهاللَّه» مىگفتيم، ولى ديگران پول پول مىگويند. (مى: ص 124 و 125)
تبديل ذكر
× يكى از شاگردان استاد گفت: «استاد ذكرى به عدد 12000 به من داد و يكى از خواص آن قوى شدن اراده بود.
روز اوّل 6000 مرتبه را صبح گفتم و بعد براى كارهاى روزمره حركت كردم. ولكن هرجا كه مىرفتم درها بسته مىشد و جوابم را با كلمات: «نه»، «نداريم»، «جاى ديگر برو»، «آدرس را نمىدانم» مىدادند. تعجب كردم كه چهطور امروز بابها مغلق و راهها مسدود مىشود»!
بعدازظهر خدمت استاد رسيدم و جريان صبح تا ظهر را نقل كردم. ايشان فرمود: «چون برخى اذكار آثار قدرتى دارد، بعضى افراد كه به آن مشغول مىشوند، كفش پايشان پاره مىشود». سپس فرمود:«اين ذكر را ادامه ندهيد». و ذكر جديدى به من داد.
× توضيح آنكه لازمه مظهريت بعضى اسماءِ شدن، تخليه دارايى و مغلق شدن راههاست تا موحّد بتواند كاملاً در آن اسم مستغرق و آثار اصليش را ادراك كند؛ ولكن آثار فرعى و جزئى، توان آن ندارند تا در اسرع و ابتداى امر خود را نشان دهند. (مژ: ص 62 و 63)
اوقات زمانى اذكار
× استاد مىفرمود: «بعضى اذكار با تعيين ساعت زمانى، لسانى يا قلبى بىعدد گفته مىشود». مانند:
1. «يااللَّه»، «يارب» يك ساعت زمانى... .
2. «لاالهالااللَّه»، «اللَّهاللَّه»... تا قطع شود.
3. «هو الحى» 20 دقيقه الىنفس 30 دقيقه... .
4. براى نفى خواطر «لاالهالااللَّه» بىعدد... .
5. ذكر «اللَّه» يك ساعت زمانى قلبى گفته شود.
6. مداومت بر سوره قدر بىعدد... .
7. مداومت بر سوره توحيد بىعدد... .
8. در شب، ذكر يونسيه هرچه بيشتر بهتر... .
9. براى نزديك شدن به امام زمانعليه السلام روزى يك ساعت با حضرت خلوت كردن و توجّه به حضرت داشتن. (مژ: ص 72)
زمان ذكر
× ايشان بعضى اذكار را در طول روز به طور عموم دستور مىفرمودند، گاهى زمان سحر، بينالطلوعين و نيمه شب و گاهى افتتاح و اختتام را مثلاً شروع روز چهارشنبه و اختتام را روز جمعه هفته آينده مىفرمودند. )مى: ص 96)
× ذكر ابتداء از نيمه شب شروع شود يا وقت ديگر؟
ج: از بعد از اذان صبح شروع شود. (ر: ص 138)
مكان ذكر
× بعضى اوراد را مشروط به مكان واحد مىدانستند و مسافرت در آن اربعين را روا نمىدانستند و جايگاه، رو به قبله بودن و نوع نشستن را متذكّر مىشدند. لذا در كتابهاى قدما، خط كشيدن دور جايگاه ذكر، و داشتن اطاق خاص (چله خانه) را مىبينيد مسطور است. (مى: ص 97)
عدد ذكر
× اعداد ذكر ايشان از يك تا صد هزار بوده است، اما بعضى عرفا، چون تخصصى در اعداد نداشتند شاگردان را بى عدد ذكر مىدادند. ولى نمىدانستند كه در اذكار بى عدد سالك دچار حيلهها و نقشههاى نفس مىگردد. (مى: ص 96 و 97)
لباس ذاكر
× چون كارهاى نورى و لطيف از هر جهت با نورانيان و ملكوتيان بايد سنخيّت داشته باشد، لذا ايشان در بعضى اوراد لباس و عطرآگين كردن محل ذكر را جزء شرايط مىدانستند. (مى: ص 96)
من متحيّرم
× يكى از دوستان كه بارها خدمت استاد را درك كرده بود، تعريف مىكرد كه منزل مرحوم جعفر آقا مجتهدى بودم. ايشان درباره آيةاللَّه كشميرى فرمود: «ايشان با اين ذكرهايى كه گفته، من متحيّرم چهطور روى زمين راه مىرود». (مژ: ص 28)
در هر حال ذكر
× آقاى كشميرى ويژگى عجيبى در ذكر داشت. در هر حال ذكر مىگفت و خيلى حال عجيبى داشت. كسى را هم راه نمىداد. اگر هم كسى بود، ايشان آنقدر مشغول ذكر بود كه فرصتى را كه با كسى صحبت كند نداشت و اين اواخر مخصوصاً بيشتر در حال ذكر درونى بود. (مى: ص 76)
ذكر قلبى
× سؤال كردم در جوانى به عددهاى زياد و ساعتهاى زياد ذكر مىگفتيد، اما الان نمىبينم! فرمود: الان بيشتر مشغول هستم، امّا اذكارى كه مىگويم حروف شفايى ندارد، قلبى به ذكر مشغول هستم. (مى: ص 61 و 62)
× آيا اذكار قلبى از لفظى بهتر است؟
ج: ذكر قلبى مراقبه آن از ذكر لفظى بيشتر است لذا اثرش هم بيشتر است. (ر: ص 136)
× اذكار قلبى آيا عدد دارند؟
ج: بعضى از آنها عدد دارند، لكن بيشتر با ساعات زمانى گفته شود بهتر است.
براى نمونه يكى را بفرماييد تا استفاده ببريم؟
ج: مانند ذكر «هو الحىّ» كه براى تقويت روح و قلب خوب است و نيم ساعت زمانى در جاى خلوت با توجه گفته شود. (آ: ص 72)
× اذكار قلبى گفته شود به عدد بهتر است يا به زمان؟ (آ: ص 74)
ج: مرحوم شيخ مرتضى طالقانى ذكر قلبى را نيم ساعت زمانى مىفرمودند؛ اگر يك ساعت زمانى شود بهتر است مانند ذكر «اللَّه» كه بىعدد قلباً گفته شود نافع است. (آ: ص 75)
× شما دستور ذكر «حىّ و قيّوم» مىدهيد. آيا قلبى گفته شود اثرش بيشتر نيست؟
ج: چرا، در ذكر قلبى توجه و مراقبه آن بيشتر از لفظى و اثرش هم بهتر است. (آ: ص 76)
شروع با ذكر
× كار اصلى را با ذكر شروع مىكردند و عقيده داشتند بيشتر نتيجه مىدهد. (مى: ص 62)
زبان به ذكر گفتن
× ما نمىدانيم او چه مىگفت، فقط مىدانيم بيست و چهار ساعت در حال ذكر بود، حتّى در حال راه رفتن.
زبانشان از صبح تا شب به ذكر الهى مترنّم بود. فاصله خانه ما تا صحن حضرت اميرعليه السلام خيلى زياد بود او اين مسير را هر روز در نجف چهار بار پياده رفت و آمد مىكرد و در طول راه زبانش از ذكر نمىايستاد. (مى: ص 31)
دائمالذّكر
× او دائمالذّكر بود، در تمام احوال در حال ذكر گفتن بود، حتّى در مسير رفت و آمد. شبها كم مىخوابيد و بسيار به وادىالسلام مىرفت و تا نيمه شب در آنجا مىماند و اعمال و عبادت خاصش را در آنجا انجام مىداد و اهل دنيا نبود. (مى: ص 31)
عمل به لوازم آيه
× حضرت استاد فرمود:
«روزى به حاج مستور آقا شيرازى گفتم: دستور ذكرى دهيد كه محتاج نشوم. ايشان آيه «أليسَ اللَّه بكاف عبده»: آيا خدا بندگان را كفايت نمىكند (كافى نيست)؟ را به عدد خاص به من دادند، ولى شرط كردند كه به لوازم اين آيه عمل شود.
شرط اوّلِ ملازمت و عمل به آيه، يقين به اين است كه خداوند امور بندگان را كفايت مىنمايد و شرط دوم آن كه در توكّل، از دست زدن به اسباب و متوسّل شدن به علل خوددارى كند.». (مژ: ص 85)
جواب
× بسيارى سؤال كردند كه چرا اكثر اعداد اذكار را با شرايطش ننوشتيد و با عدد كثير، زمان خاص و مكان معين و امثال اينها رد شديد و مطلب را ناتمام گذاشتيد؟ در جواب عرض كرديم:
اوّلاً: مرحوم استاد در حياتشان اجازه به اين صورت عمومى ندادند.
ثانياً: ما به عنوان تبرّك و يادگارى از ايشان نقل كرديم.
ثالثاً: عمل كردن به بعضى چيزها براى بعضى اشخاص صلاح نيست و براى مؤلف هم عوارض جانبى دارد.
رابعاً: هميشه گفتهايم كه هر طالبى با نسخه طبيب حاذق و متخصص بايد دوا استعمال كند، نه از روى هر نوشتارى!! (ر: ص 154)
علت نتيجه نگرفتن از ذكر
× دوستى از اهل سلوك گفته بود: چرا بعضى از اذكار كه در كتابها ذكر مىشود، بعضىها عمل مىكنند و نتيجه نمىگيرند و بعد هم ناراحت مىشوند؟
گفته شد: اذكار و اوراد بمنزله دوا هستند كه طبيب حاذق به بيماران روحى و حاجتمندان به تناسب مىدهد، و به خاطر همين نكته اجازه استاد عامل، لازم است.
برنيامدن حاجت دليل غلط بودن در نوشتار كتابى نيست، بلكه مشكل از حاجتمندان است كه با دهها معايب نفسانى و عدم درك حكمت الهى، و با عجله مىخواهند جواب بگيرند و به قول استاد پرونده قبلى آنها كه خراب است، را مطالعه نمىكنند، بعد ناراحت مىشوند كه چرا خوانديم و نشد!! (ر: ص 153)
كتاب ذكر بازارى
× بعضى كتاب فروشىها از بنده تقاضاى نوشتن كتاب ذكر براى عموم را داشتند كه بسيار فروش مىرود!! بنده در جواب آنها كلام استاد را نقل كردم كه مىفرمود: «اين نوع مطالب را بازارى نكنيد».
اين كلمه بازارى را مرحوم آقاى قاضى استعمال مىكرد و مىفرمود: »نماز را بازارى نكنيد». (مژ: ص 79)
با اهل ذكر درگير نشويد
× در سال 1367 فرمودند: با اهل ذكر كه ياد خدا مىكنند حتى از مذاهب ديگر ور نرويد و درگير نشويد كه اثر وضعى دارد.
فرمود: من (در جوانى) به مسجد سهله رفتم، ديدم مرادى با مريدانش ذكر مىگويند با حالتى مخصوص كه به ظاهر زيبنده نبود. با بزرگ آنان برخورد كردم و گفتم: زيبنده نيست به اين حالت (گردشى و دورى) ذكر مىگوييد.
اين واقعه سبب شد كه مدتهاى بسيار زياد موفق به رفتن مسجد سهله نشدم؛ تا اينكه بزرگ آنان و من آشتى كرديم. چهار روز پس از اين قضيه موفق به رفتن مسجد سهله شدم. (صح: ص 170)
خداجويان محترمند
× استاد فرمودند: هيچ وقت مزاحم اهل ذكر نشويد ولو در دين و مذهب و طريقت ديگر باشند، چون خداجويان همگى محترمند. (مى: ص 125)
ذكر يونسيه
× ذكر يونسيه مراد آيه 87 سوره انبياء است: «لا الهَ الّا انتَ سُبحانَكَ انّى كُنتُ مِنَ الظّالِمين» سلسله عرفاى قرن اخير، از آيتاللَّه سيد على شوشترى، ملا حسينقلى همدانى، سيد احمد كربلائى و سيد على آقا قاضى تا جناب استاد، همگى اتفاق و تأكيد بر اين استغفار كامل آنهم در سجده داشتند.
اعداد آن 7000 3000 1001 700 400 بار مىباشد كه بستگى به دستور استاد و قابليت طالب دارد. اما عدد 400 براى همه، آن هم شبها بعد از نماز عشاء تا هر وقت شب در سجده، نافع است. چون اين ذكر به يك معنى استغفار است و هيچ عوارضى در آن نيست.
جنابش در آثار اين ذكر مىفرمودند:
1- براى ديدن حالات برزخى مؤثر است، و در نجف برايم كراراً اتفاق مىافتاد.
2- براى تقويت نفس و قلب و مكاشفات بسيار خوب است.
3- چيزى بهتر از ذكر يونسيه براى پيشرفت راه ندارم.
4- براى رفع حجب و نوانيت مؤثر است.
5- استجابت دعا و نجات مؤمنين، از طرف خدا شامل گوينده آن مىشود.
6- تجرد، با مداومت اين ذكر حاصل مىشود، چنانكه براى مرحوم سيد هاشم حداد سه روز حالت تجرد برزخى اتفاق افتاد، كه البته مكاشفه اين طول زمانى را ندارد.
× آخوند ملا حسينقلى همدانى فرموده بود: هر قدر در هر وقت بتوانيد اين ذكر را بگوئيد، و مرحوم شيخ محمد بهارى در تذكرةالمتقين فرموده بود: «سالك در اواسط كارش اين ذكر را بگويد.»
× حضرت استاد از قول مرحوم سيد هاشم حداد نقل كرد كه ذكر يونسيه براى معرفت نفس و معرفت ربّ مؤثر است، و خودش به ذكر يونسيه مشغول بود.
وقتى سؤال كردم: در ايام فراغت، همانند راه رفتن و نشستن، چه ذكرى براى نورانيت قلب و رفع حجب خوب است؟ فرمود: «ذكر يونسيه».
مىفرمود: «عدد 3000 به بعد براى كمّلين (سالكينى كه از مراحلى و منازلى عبور كردهاند) مىباشد.»
جناب استاد مدت زيادى اين ذكر را در نجف 3000 مرتبه در سجده مىگفتند. (ر: ص 93 و 92 و 91)
× چه تعداد؟
ج: چهارصد مرتبه، كُمّلين 3000 مرتبه، راهى بعد از اين راه نيست به خدا.
عجيب!
ج: بله. (مژ: ص 98)
× درباره سيّد عبدالغفار مازندرانى كه فقيه و عالم اخلاقى بودند، فرمودند:
«ايشان گاهى براى رفتن به مسجد، با پدرم رفاقت داشت و به خانه پدرم مىآمد و وضو مىساخت. از ايشان دستورالعملى خواستم، ذكر يونسيه را به من سفارش كرد.» (آ: ص 24)
× آقاى حدّاد درباره اينكه چه چيزهايى براى معرفت نفس و معرفت ربّ مؤثر است مىفرمودند: ذكر يونسيه در سجده و ديگر ذكر «يااللَّه، يااِلهُ، ياربّ» يك ساعت زمانى، در سجده براى تقويت روح خيلى اثر دارد. (آ: ص 29)
× روزى از آقاى حدّاد پرسيدم: ذكر يونسيه چرا تا «الظّالمين» است تا «نجى المؤمنين» نيست؟
فرمود: تا «كُنتُ من الظّالمين» است به دليل آنكه تا اينجا براى عبد است و بقيه استجابت و نجات مؤمنين از خداست. گفتم: «كلام الملوك، ملوك الكلام». (آ: ص 29)
× آثار ذكر يونسيه چيست؟
ج: مداومت ذكر يونسيه اتصال به ارواح، و چشم برزخى باز مىگردد. (آ: ص 71)
× شما شيخ على زاهد قمى شاگرد ملاحسينقلى همدانى را ديدهايد و سؤالى از ايشان كردهايد؟
ج: به ايشان گفتم: چيزى براى راه بندگى به من بدهيد؟ فرمود: على بن ابراهيم قمى مىگويد: «لاالهالاانت سبحانك انّى كنت من الظّالمين» (انبياء 87) (ذكر يونسيه را در سجده دادند) (آ: ص 93)
درباره شيخ على زاهد قمى فرمودند: موقع وفاتش به خدمتش رسيدم و گفتم چيزى براى راه بندگى به من بدهيد. فرمود: لاالهالاانت سبحانك انّى كنت من الظّالمين. يعنى اين ذكر يونسيه را (در سجده) بگو. (آ: ص 24)
× آنهايى كه گذشته خوبى نداشتند و حال مىخواهند خوب شوند، چهكار كنند؟
ج: استغفار و ذكر يونسيه بگويند، و عزم بر عدم عود به كارها و صفات ناپسند گذشته كنند. (آ: ص 73)
دو ذكر مرحوم حدّاد
× مرحوم استاد مىفرمودند: مرحوم آقا سيد هاشم حدّاد دو ذكر را ترك نمىكرد، يكى ذكر لاالهالّااللَّه و ديگرى ذكر يونسيه بود. (صح: ص 175)
سه ذكر
× معمولاً جناب استاد در اوقات سكوت و تفّكر، سه ذكر را با لحنى خاصّ مىگفتند، كه اگر كسى كنارش در اطاق نشسته بود مىشنيد.
1- يا وفى يا اللَّه: يا وفى از اسماء اللَّه است. به معنى وفاكننده به عهد؛ به ابجد كبير 96 مىشود؛ و از القاب حضرت رضاعليه السلام مىباشد. ايشان از سادات رضوى بودند، و اين اسم را بسيار ياد مىكردند.
2- يا اللَّه المحمود فى كل فعال (فعاله)؛ اين اسم از اسماء ادريسه است و براى قضاء حوائج به عدد خاص نافع است.
3- لاالهالّااللَّه؛ نظرشان اين بود كه براى نفى خواطر بسيار نافع است، و گفتن يك لاالهالااللَّه بهتر از دنيا و مافيها است. (صح: ص 136)
ذكر ياشافى
× براى شفاء مريض سؤال شد، فرمودند: (در قرآن آمده است) و اذا مرضت فهو يشفين: حضرت ابراهيم گفت: هروقت مريض شوم خدا مرا شفاء مىدهد (شعراء 80) و ذكر ياشافى براى شفاء خوب است.
× عدد شافى 391 مىباشد كه براى شفاء (بكسر شين) امراض نافع است. در دعاى كميل آمده است و ذكره شفاء: ياد خدا درمان و شفاء است، و مناسب اسم اللَّه همين اسم مىباشد. (صح: ص 157)
سه چيز با بركت
× از چيزهايى كه براى برآمدن حاجت دنيايى و آخرتى، اجازه نمىخواهد و آثار هم دارد، و حضرت استاد در موارد مختلف به افراد مىفرمودند سه چيز است:
اول: ذكر استغفار؛ استغفراللَّه ربى و اتوب اليه.
دوم: ذكر صلوات؛ اللّهم صل على محمّد و آل محمّد.
سوم: صدقه دادن. (صح: ص 165)
تسبيحات اربعه
× جناب استاد مىفرمود: تسبيحات اربعه يعنى سبحاناللَّه و الحمدللَّه و لاالهالّااللَّه و اللَّهاكبر بعد از نماز 30 مرتبه براى نورانيت قلب خوب است، و مرحوم سيد على آقا قاضى به آن امر مىكردند. (صح: ص 168)
× از امام رضاعليه السلام روايت است كسى تسبيح تربت امام حسين را داشته باشد و آنرا بگرداند و تسبيحات اربعه را بگويد؛ براى هر يك دانه، خداوند براى گوينده 6000 حسنه بنويسد و 6000 گناه را محو كند و 6000 شفاعت براى او بنويسد و 6000 درجه او را بلند كند. (مفاتيح الجنان ص 830)
پس سزاوار است سالكين الى اللَّه با تسبيح تربت مخصوصاً قبل از طلوع آفتاب و قبل از غروب آفتاب صد مرتبه تسبيحات اربعه را با توجه بگويند تا مصداق اين آيه «و سبّح بحمد ربّك قبل طلوع الشّمس و قبل غروبها»: تسبيح خدا قبل از طلوع آفتاب و قبل از غروب آفتاب كن (طه 130) بشوند. (صح: ص 168 و 169)
براى نورانيت قلب
× بسيارى از اوراد و اذكار حضرت استاد براى تنوير قلب و تهذيب نفس بوده است؛ كه آنها را در دو كتاب آفتاب خوبان و روح و ريحان درج كرديم.
از جمله مىفرمود: اين ذكر «اللَّه لا اله الّا هو الحىّ القيّوم» بعد از نماز صبح يك اربعين به عدد 1001 مرتبه با نگاه به... براى نورانيت قلب خوب است. (صح: ص 171)
ارتباط با خدا
× خيلى دلم مىخواست بدانم ايشان ارتباطشان با خدا چگونه است. يكبار پيششان بودم به قلبشان اشاره كردند و فرمودند: سرت را بگذار اينجا، گوشم را گذاشتم، شنيدم يك كلمهايى دائم تكرار مىشود. گفتم آقا ذكر شما فلان كلمه است؟ فرمودند: بله!
مثل ساعت كه دائم كار مىكند، اين كلمه تكرار مىشد، ارتباطشان با خدا اينگونه بود. (مى: ص 67)
قوت ذكر ايشان
× با اينكه محضر خيلى از بزرگان را درك كردهام ولى از لحاظ ذكر هيچكدام را به قوّت ايشان نديدهام. (مى: ص 87)
ذكر الحىّ
× مىفرمودند: ذكر «الحىّ» هفتاد مرتبه صبحها براى نورانيت قلب و عافيت (سلامتى و صحّت قلب) خوبست و بعضى اين را سرسر مىخوانند. (صح: ص 176)
اللَّهالصمد
× آيةاللَّه كشميرىرحمهم الله فرمود:
«مدّتى مشغول ذكر شريف «اللَّهالصمد» بودم و به آن مداومت داشتم تا اينكه در حال كشف و شهود ملكى ديدم كه سينى به من هديه كرد كه وسط آن با خط بسيار زيبا و نوارنى ذكر «اللَّهالصمد» حك شده بود.
من از اين واقعه فهميدم كه نصاب و زمان اين ذكر به پايان رسيده و وقت ظهور آثار و بركات توجه اين اسم شريف فرا رسيده است و آنچه كه به واسطه اين اسم بايد به من برسد، رسيده است». (مژ: ص 36)
هو الحى
× خيلى وقتها آدم احساس مىكرد ايشان دارد «هو الحى» مىگويد، با نفس كشيدنش «حى» مىگويد. (مى: ص 76)
يا لطيف
× از ذكرهايى كه براى لطافت و نورانيّت و روحانيّت به آن نظر داشتند ذكر «يالطيف» بود، كه در «لطيف»، مهربانى و ملاحت و رفق از آثار آن به دست مىآيد كه البته دو نوع مىفرمودند: يكى در يك شب خاص، و ديگرى در اربعينى با عدد و لباس و زمان خاص كه براى ديدن انوار و مكاشفات مؤثر است. (مى: ص 98)
هفت مرتبه نادعلىعليه السلام
× گاهى دستم را به طرف حرم اميرالمؤمنينعليه السلام دراز مىكردم و هفت مرتبه «نادعلى» مىخواندم و حاجتم برآورده مىشد. (مى: ص 63)
اثر ذكر
× آثار اذكار تا چه وقت ظاهر مىگردد؟
ج: بايد يك حول (يك سال) بگذرد تا اثرش معلوم شود. (آ: ص 72)
× كسى به استاد عرض كرد ذكر مىگويم اثرش را نمىبينم، علّتش چيست؟ (آ: ص 72)
ج: آقا به زبان عربى محلى به يكى از دوستانش كه كنارش بودند، فرمودند: او زمان الآنش را مىبيند امّا دفتر كهنه احوال و اعمال گذشته را ورق نمىزند (كه چه خرابىهائى دارد). (آ: ص 73)
× اذكارى كه مدت زمانىاش زياد طول مىكشد آثار آن كى و چهوقت ظاهر مىگردد؟
ج: در اذكارى مانند ذكر «يا حىُّ يا قيّوم» همان روزهاى سوم و چهارم حجابها كنار رفته و چشم بصيرت باز مىشود كه رؤيت آنها حدّ و حصر ندارد. (آ: ص 66)
× تأثير اذكار طبق روايات تا يك سال مثمر ثمر خواهد بود. (آ: ص 54)
روزه
روزهدار
× ايشان روزها معمولاً روزه بود. دو سه روز پشت سر هم روزه مىگرفت، غذا كم مىخورد و قرآن بسيار مىخواند. (مى: ص 47)
رزق
× آيا درس معيار رزق هم است؟
ج: درس معيار رزق نيست چه آن كه قرآن فرموده: وَ لَو أنَّ اَهلَ القُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوا لَفَتَحنا عَلَيهِم بَرَكات مِنَ السَّماءِ وَ الاَرض؛ ايمان و تقوا را معيار قرار داده است. اين فضل خداست به هركه بخواهد مىدهد؛ ذلِكَ فضلُ اللَّه يُؤتيهِ مَن يَشاء. (ر: ص 135)
× آيا سوره توحيد (قل هواللَّه احد) براى رزق مؤثر است و نمونه هم دارد؟
ج: شخصى از علماء هند كه سيد هم بود به نجف آمد، من و پدرم نزدش رفتيم. او مىگفت: يك نفر يا صد نفر مهمان بر ما وارد شود براى عيالم فرق نمىكند و همه مهمانها را مىرسد، علتش مداومت بر سوره توحيد است. (ر: ص 138)
زندگىنامه
در دنيا نبود
× آقاى كشميرى در دنيا نبود. اگر فرضاً من بيرون مىرفتم و مىآمدم و هوا تاريك شده بود و كليد برق بالاى سرش بود، آنرا روشن نمىكرد و من آنرا روشن مىكردم. اگر بازار مىرفتم و برمىگشتم و مىگفتم فلان چيز قيمتش اينقدر شده، مىفرمود: «يعنى بالا رفته يا پايين آمده اس»؟ اگر در مورد جهيزيه دختر با او صحبت مىكردم، مىگفت: «يعنى چه؟ هم دختر بدهد و هم جهيزيه»؟! بازار نمىرفت؛ مگر براى اندازهگيرى لباس به خياطى برود. در خريد و خرابى خانه و جهيزيه دختران دخالت نداشت.
× اينها كلمات همسر محترمه استاد بود كه در تاريخ 88/12/28 در منزلشان در تهران درباره استاد فرمود. (مژ: ص 76)
× آيا زنان به مقامات عرفانى بلند مىرسند؟
ج: ممكن است ولى تا به حال در ايران و عراق نديدم و نشنيدم. (آ: ص 65)
زيارت
زيارت اهل قبور
× حضرت استاد مسافرت مكّه و مدينه نصيبش نشد و قبور پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله و چهار امامعليه السلام، را از نزديك زيارت نكردند. از قبور ائمه اميرالمؤمنينعليه السلام و بعد امام حسينعليه السلام، و از امامزادهها حضرت ابوالفضل در كربلا و سيّد محمد فرزند امام هادىعليه السلام در سامراء؛ و از قبور علما به قبر سيّد على آقا قاضى در نجف و باباركنالدين در تخت فولاد زياد اهميّت مىدادند و ممتاز مىشمردند. (آ: ص 51)
زيارت قبور
× جناب استاد را مسافرت حجّبيت اللَّه نصيب نشد و مكه و مدينه را از نزديك نديدند، چون از شرايط آن استطاعت مالى است و براى ايشان مقدور نشده بود.
روزى در اواخر عمر استاد، صبح دو نفر جوان عرب به نزد ايشان آمدند و گفتند: ما فرزند فلانى هستيم كه قبلاً در نجف كاسب بوده و با شما مرتبط بوده است، و الان در كويت (يا بحرين) اقامت دارد. نذر كرده كه اگر حاجتش برآورده شود، شما را به حج تمتع ببرد. براى اين دستور پدر خدمتتان رسيديم، چه مىفرماييد؟
ايشان فرمودند: به پدرتان سلام مرا برسانيد و بگوييد من استطاعت جسمانى ندارم و نمىتوانم بيايم، از ايشان اين وجوب ساقط است.
× اما از قبور ائمهعليه السلام در عراق و ايران همه را زيارت كردند و از ائمه، قبر حضرت اميرالمؤمنين و امام حسينعليهما السلام را بسيار اهميت مىدادند و از قبور امامزادههاى عراق حضرت ابوالفضلعليه السلام در كربلا و سيد محمّد در سامرا و از قبور وادىالسلام در نجف، شيخ زينالعابدين مرندى و سيد على آقا قاضى را بسيار توصيف مىكردند و زياد بر سر قبر آنان مىرفتند.
از قبور قم هم حضرت معصومهعليها السلام و علىبن جعفرعليه السلام را مهم مىشمردند.
از قبور اصفهان، قبر باباركنالدين در تخت فولاد را اهميت مىدادند و مىفرمودند مظهر لاالهالّااللَّه مىباشد.
× بر اثر زيارت قبور اكثر امامزادههاى قم فرمودند: وقتى مريض شدم به مكاشفه ديدم، عدهاى سيد كه عمامه سبز بر سر داشتند به عيادتم آمدند، فهميدم اينها امامزادههايى بودند كه من به زيارت قبورشان رفته بودم.
زمانى فرمودند: هركس حاجتى داشته باشد، سه روز سر قبر يكى از علماء كه نفوس و زهدش بيشتر باشد برود و يك حمد و يازده قلهواللَّهاحد بخواند به صاحب آن قبر هديه كند و بعد هزار و يك مرتبه لاالهالّااللَّه بگويد اثر داد و تجربه شده است.
وقتى عيالم و عيال يكى از دوستان، از نجف به ايران آمده بودند و راه مدتى بسته شده بود، اين ذكر را سه روز شروع كرديم. عيال دوستم بعد از سه روز و عيالم بعد از دو روز به نجف بازگشتند.
× حضرت استاد با يكى از تلامذه با هم به زيارت امامزاده شاه جمال (از اولاد حضرت موسىبن جعفرعليه السلام) واقع در جاده قديم اصفهان - قم رفتند. دعاى احتجاب مىخواندند، بعد خطاب به امامزاده فرمودند: بنىاميه، شما سادات را آواره كردند و صدام ما را آواره كرد، دو مرتبه به ديدن شما آمدم شما به ديدنم نيامديد. بعدازظهر حضرت استاد و تلميذ يك خواب مانند هم ديدند و آن اين بود كه مىبينند امامزاده شاه جمال كه گندمگون و شكلش مانند حضرت موسىبن جعفرعليه السلام است مىآيد، آن تلميذ مىخواهد دست ايشان را ببوسد كه امامزاده مىفرمايد: اول آن آقا و به طرف استاد مىرود و با استاد معانقه مىكند و زمزمه استاد و تلميذ اين بود كه «و من يشابه أبه فما ظلم» (كنايه از اينكه چقدر با پدرش موسىبن جعفرعليه السلام شباهت دارد).
× روزى استاد به سر قبر عالمى از اهل معرفت به نام امامزاده زيد، مدفون در قبرستان نو (شيخ عبدالكريم حائرى) مىرود و با فاتحه و ديگر اذكار روح او را شاد مىكند.
بعدازظهر استاد در عالم رويا مىبيند كه صاحب قبر عذرخواهى مىكند كه شما وقتى سر قبرم آمديد به استقبال روحى از علما رفته بودم كه تازه فوت كرده بود.
× روزى يكى از تلامذه با جناب استاد به قبرستان علىبن جعفرعليه السلام مىروند. استاد مىفرمايند: عجيب است نمىبينى اينجا را نور فرا گرفته است، انگار امام زمانعليه السلام اينجا بوده شما نمىبينيد؟ عرض مىكند: نه. و وقتى ديگر درباره قبرستان علىبن جعفر فرموده بود: ماشينهاى پارك شده كنار اين قبرستان را نور فرا گرفته است.
× در قم خيابان آذر (طالقانى) قبر موسى مبرقع، فرزند بلافصل امام جوادعليه السلام قرار دارد كه جدّ استاد بوده است و در كنار قبرش چهل نفر از سادات مىباشند كه مىگويند «چهل اختران». وقتى استاد براى زيارت مىآيند، ايشان را به مشاهده مىبيند و مىفرمايند: توى اين چهل نفر بچه شيرخوار هم هست.
× مىفرمودند: وقتى با شيخى با هم به قبرستان تخت فولاد، سر قبر باباركنالدين رفتيم، يكى از اولياء خدا وارد شد و من و آن شيخ رابه نجف اشرف برد و سير داد و برگرداند، اين مكاشفه نبود. (ر: 75 و 74 و 73)
حرم امام رضاعليه السلام
× ظاهراً در سفر اول از نجف به مشهد، وقتى وارد حرم مطهر امام رضاعليه السلام شدند و چشمشان به ضريح مطهر خورد، چنان جذبهاى ايشان را گرفت كه بىاختيار با صداى بلند گفت: «واللَّه هذا ابن رسول اللَّه» قسم به خدا اين امام فرزند رسول خداصلى الله عليه وآله وسلم است. (مى: ص 61)
تنهايى زيارت مىخواند
× ايشان خودش هميشه تنهايى زيارت مىخواندند. يكبار من رفتم كنارش بايستم، اما ديدم خودش را كنار كشيد و مىخواست تنها باشد و من هم ديگر چيزى نگفتم. (مى: ص 51)
زيارت جامعه
× ايشان كسى نبود كه مكان خيلى در او تأثير داشته باشد. چه در قم و چه در مشهد زيارت جامعه مىخواند، و بعد از آن ديگر دعا و سكوت بود. (مى: ص 80)
× در توسّل و زيارت اميرالمؤمنينعليه السلام زيارت ششم را سفارش مىكردند و مىفرمودند: مرحوم سيد على آقا قاضى به اين زيارت تأكيد داشتند. (ر: ص 98)
امام صادقعليه السلام فرمود: من ضامنم نزد خدا، هر كس زيارت كند امام على و امام حسينعليه السلام را به اين زيارت، خواه از نزديك و خواه از دور زيارتش مقبول و عملش مزد داده شود، و سلامَش به ايشان برسد و پسنديده گردد و حاجتهايش برآورده گردد هرچند بزرگ باشد.
اول زيارت اين است: السلام عليك يا رسولاللَّه السلام عليك يا صفوةاللَّه السلام عليك يا اميناللَّه لا فرّق بينى و بينكما. (ر: ص 99)
زيارت اميناللَّه و عاشورا
× به زيارت اميناللَّه و زيارت عاشورا خيلى علاقه داشتند. مخصوصاً زيارت اميناللَّه كه حتى در خواب هم اين زيارت را مىخواندند. نمىدانم چه حالتى داشتند، شايد همان موقع رفته بودند حرم و براى حضرت اميرعليه السلام زيارت مىخواندند. (مى: ص 24)
× درباره زيارت عاشورا مىفرمودند: بسيار خوب است، لكن شخص بايد مواظب باشد براى بعضى حوائج كه ارتباطى با زيارت ندارد، نخواند (كه چوب دارد). (ر: ص 101)
× آيا زيارت عاشورا ختمى هم دارد؟
ج: چهل روز براى روا شدن حاجات خوب است، لكن زيارت عاشورا سنگين است و براى بعضى حوائج چوب (و عوارض) دارد. (آ: ص 71)
زر فانصرف
× عبارت «زُر فَانصَرِف، زيارت كن و برگرد» در زيارت كدام يك از امامانعليه السلام است؟
ج: اين مختص زيارت امام حسينعليه السلام است، چون حق زيارت او را كسى نتواند به جاى آورد، لذا دستور آن است زياد در حرم مطهر توقف نكنند. (آ: ص 78)
× از قبور كدام يك از علما بيشتر بهرهمند مىشديد؟
ج: از قبر شيخ زينالعابدين مرندى و سيد على آقا قاضىقدس سره. (آ: ص 80)
× از قبور اولياء چه بايد خواست؟
ج: معرفت خدا، «وَ ما خَلَقتُ الجِنَّ وَ الاِنسِ اِلّا لِيَعبُدُون»: من جن و انس را نيافريدم، مگر به اين خاطر كه مرا عبادت كنند. يعنى مرا بشناسند.
× شما قبور باباركنالدين و حاج محمدصادق تخت فولادى را (به تاريخ 16 آبان 1374) در اصفهان ديدهايد. نظر جنابعالى درباره اين دو چيست؟
ج: بابا ركنالدين روح و ريحان است و از حاج محمدصادق قوىتر است.
× آيا از قبر بابا ركنالدين چيزى هم طلب كرديد؟
ج: خواستم بفهمم ذكر او چه بوده، الهامم شد كه ذكرش «لاالهالّااللَّه» بوده است. (آ: ص 82)
× رفتن افراد شبها به قبرستان اشكال دارد؟
ج: رفتن شب به قبرستان كراهت دارد و علتش اين است كه در برزخ مثل شبهاى ما، رسولاللَّهصلى الله عليه وآله براى اموات مؤمنين مجلس دارند، وقتى فاتحه در قبرستان خوانده مىشود آن را حضور متوفى مىبرند، مجبور مىشود از مجلس رسولاللَّهصلى الله عليه وآله بيرون آيد، و وجه كراهت يكى اين است. (آ: ص 81)