• Css Template Preview
  • Css Template Preview
  • Css Template Preview
  • Css Template Preview
  • Css Template Preview
  ادعیه، دستورالعمل، اذکار و زیارت
جستجو

 دعا
 ادعيه
 
دعاى احتجاب
 
دعاى يستشير
 
دعاى قاموس القدره
 
دعاى مشلول
 
دعاى فتح
 
دستورالعمل
 دستورالعمل كليدى

 
دعايى مؤثر
 
هر مريض مى‏بيند
 دنيا
 زحمت براى دنيا

 
زحمت براى پول
 
عدم توجه به دنيا
 
حرف دنيا
 
عدم فرق بين پول‏ها
 
ديرباورى
 
ديرباورى درباره ظهور
 
ديرباورم
 
امام زمان در تشييع جنازه
 دو ماه ديگر مى‏ميرى
 
ديوانه ،ديگر نان جو نخور
 ذبح
 
ذكر
 
اذكار و اوراد
 
آثار و ابعاد ذكر
 
ذكر با طرب
 
ذكر به اندازه
 
آن قدر بگويد تا نفس قطع شود
 
مسجد سهله و ذكر جلى
 
تبديل ذكر
 
اوقات زمانى اذكار
 
زمان ذكر
 
مكان ذكر
 
عدد ذكر
 
لباس ذاكر
 
من متحيرم
 
در هر حال ذكر
 
ذكر قلبى
 
شروع با ذكر
 
زبان به ذكر گفتن
 
دائم الذكر
 
عمل به لوازم آيه
 جواب
 
علت نتيجه نگرفتن از ذكر
 
كتاب ذكر بازارى
 با اهل ذكر درگير نشويد
 
خداجويان محترمند
 ذكر يونسيه
 
دو ذكر مرحوم حداد
 
سه ذكر
 
ذكر يا شافى
 
سه چيز با بركت
 
تسبيحات اربعه
 
براى نورانيت قلب
 
ارتباط با خدا
 قوت ذكر ايشان
 
ذكر الهى
 الله الصمد
 
هو الحى
 
يا لطيف
 هفت مرتبه نادعلى
 
اثر ذكر
 روزه
 روزه دار

 رزق
 زندگى نامه
 در دنيا بود

 
زن
 زيارت
 زيارت اهل قبور

 
زيارت قبور
 
حرم امام رضا
 
تنهايى زيارت مى‏خواند
 
زيارت جامعه
 
زيارت امين الله و عاشورا
 زر فانصرف

 

 

******************************************************

 


 
دعا

ادعيه
 × اهل عرفان در هر مرحله از مراحل سلوك به ادعيه، متمسك و متوسل هستند و آن را غذاى روح مى‏دانند و بعضى ادعيه را به خاطر علاقه وافر به مضامين و حقايقش از حفظ دارند. چنانكه حضرت استاد بعضى ادعيه را حفظ بودند از جمله:
 
دعاى احتجاب
 × مى‏فرمودند: اين دعا بسيار ممتاز و داراى خواص بسيار است و هفت‏بار خواندنش بدون فاصله آثار بيشترى دارد و براى نورانيت قلب خوب است. اين دعا را محمّد حنفيه از پدرش اميرالمؤمنين‏عليه السلام از پيامبرصلى الله عليه وآله نقل كرده است و قريب دوازده خاصيت برايش گفته‏اند، تا آنجا كه جناب سلمان به پيامبرصلى الله عليه وآله عرضه داشت: اين دعا را به مردم تعليم دهم؟ فرمود: اين دعا را به همه‏كس تعليم مكن كه مردم ترك نماز مى‏كنند و مرتكب گناه مى‏شوند، به خاطر آنكه خواننده اين دعا آمرزيده مى‏شود، تعليم ده اهل بيت را، همسايه‏ها و اهل مسجد و همشهرى‏ها را هرگاه از تو درخواست نمايند.
 × سيدبن طاووس گويد: به من الهام شد كه براى سلامتى و هنگام بلا بخوانم. روز سه‏شنبه خداوند دعايم را مستجاب نمود، به مقصودم رسيدم و از شرّ حاسدان مرا حفظ نمود.
 × مى‏فرمود: پدرم اين دعا را مى‏خواند، نقل شده: آقا سيد هاشم حدّاد در قنوت و موقع خوابيدن آن را مى‏خواند.
 اول دعا اينست: اللّهمَّ انّى أسئَلُكَ يا مَنِ احتَجَبَ بِشُعاعِ نُورِهِ عَن نَواظِرِ خَلقِهِ... «ما در آخر همين كتاب فضائل و متن و ترجمه آن را ذكر مى‏كنيم». (ر: ص 95 و 96)
 
 
دعاى يستشير

×
از جمله ادعيه‏اى كه جناب استاد اهتمام به آن داشتند و سفارش به آن كردند كه در صبح و شب خوانده شود، دعاى شريف يستشير است كه پيامبرصلى الله عليه وآله به اميرالمؤمنين‏عليه السلام تعليم داد و فرمود: براى هر شدت و رخاء بخوان، و به خلفاء خود هم تعليم بده و از خودت دور مكن كه گنجى است از گنج‏هاى عرش.
× مى‏فرمود: پدرم خودش اين دعا را مى‏خواند و به خواندش سفارش مى‏كرد و مى‏فرمود: پدرم آقا سيد حسن كشميرى مرا وصيت كرد، اين دعا را بخوانم. (ر: ص 97)
 
 
دعاى قاموس القدرة

× دعائى است كه مرحوم ملا احمد نراقى در كتاب خزائن نقل كرده است كه به دعاى قاموس معروف است. جناب استاد آن را در بعضى اوقات مى‏خواندند و مى‏فرمودند: آثار زيادى دارد، امّا مرحوم سيد هاشم حدّاد نظرش اين بود كه به خاطر مضامين قدرتى و سلطنتى قبض و تنگى صدر مى‏آورد. (ر: ص 97)
 دعاى قاموس القدرة اِلهى قَد تَلاطَمَت امواج قامُوسِ قُدرَتِكَ فَظَهَرَت فِى كلِّ مَقدُور آثار قُدرة عَجيبَة غَريبَة لا تَبلُغُ كَنهُما عُقُول العُقَلاء وَ اَفهام العُلماء و اَوهامُ الحُكَماء فكُلُّ شَيى‏ء فى قَبضَةِ قُدرَتِكَ اَسير وَ اِنَّ ذلكَ عَلَيكَ سَهل يَسير وَ اَنتَ عَلى كُلِّ شَيى‏ء قَدير وَ بِالاِجابَةِ حَقيق جَدير. يا شَديد يا شَديد يا شَديدُ يا ذَاالبَطشِ الشَّديد اَسئَلُكَ مَدَداً مِن قُدرَتِكَ وَ اَسئَلُكَ مَدَداً مَن قُوَّتِكَ وَ اَسئَلُكَ مَدَداً مِن حِكمَتِكَ و اَسئَلُكَ مَدَداً مِن سُلطانِكَ لِتَتخيرِ كُلِّ مُتَمَرِّد وَ تَليينَ كُلِّ صَعب وَ اذلالِ كُلِّ مَنيع وَ قَهرِ كُلِّ عَدُوّوَ مَحقِ كُلِّ خَصم وَ اِزهاقِ كُلِّ مُنافِق ذى شِقاق مِنَ الجِنِّ وَ الاِنسِ وَ الهَوامّ فَلا يَبقى شَيى‏ء مِنَ المُكَوَّناتِ اِلّا وَلَيّنتَ لى بِيَدَىَّ عَريكَتُهُ وَ كَسَرتَ بِى شِدَّة شَكيمَتهُ وَ فَرط عُتُوِّهِ وَ تَفَرعُنِهِ بِعِزَّتِكَ يا عَزيزُ يا عَزيزُ يا عَزيز، يا مُعِزُّ يا مُعِزُّ يا مُعِزُّ يا مُذَلُّ يا مُذِلُّ يا مُذِلُّ يا مُقَدِّمِ يا مُقَدِّمُ يا مُقَدِّمُ يا مُؤَخِّرُ يا مُؤَخِّرُ يا مُؤَخِّرُ بِكَ اَستَغيثُ فَاَغثِنى بِفَضلِكَ وَ جُودِكَ وَ عَفوِكَ وَ اِحسانِكَ يا اَرحَمُ الرّاحِمين يا عَزيز يا ذَاالعَرشِ المَجيد اِصرِف عَنّى شَرَّ كُلِّ جَبّار عَنيد وَ صَلَّى اللَّهُ عَلى خَيرِ خَلقِهِ مُحَمَّد وَ آلِهِ اَجمَعين.
 براى اين دعا اعتصام و اختتام است و سه نوع ختم يكى در 99 روز و يكى در 9 روز و يكى در سه روز نوشته، به آن كتاب مراجعه شود. (صح: ص 52)
 
 
دعاى مشلول
×
از جمله دعاهائى كه در آن اسم اعظم است و همّ و غمّ را برطرف مى‏كند و براى شفاء مريض مؤثر است، دعاى مشلول مى‏باشد كه حضرت استاد بارها براى مريض‏ها و درمان دردهاى سخت دستور مى‏دادند كه آن را بخوانند.
 اول دعا اينست: اَللّهُمَّ انّى أسئَلُكَ بِاسمِكَ بِسمِ‏اللَّه‏الرَّحمنِ‏الرَّحيم يا ذَالجَلالِ وَالاِكرام.... (ر: ص 98)
 
 دعاى فتح

×
از جمله دعايى كه حضرت استاد براى قضاءِ حوائج و دفع همّ و غمّ و فشار در زندگى به بعضى در نجف داده بود، اين دعاست كه آن‏را قطب راوندى (م 573 ه .ق) در قصص‏الانبياء، ج 1، ص 365 نقل كرده، از دعاى امام زمان‏عليه السلام اين است: «يا مَن تَضايَقَتِ الاُمُوُرُ فَتَحَ لَنا باباً لَم تَذهَب اِلَيهِ اَلأوهامُ فَصَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَافتَح لِاُمُورىِ المُتَضايَقَةِ باباً لَم يَذهَب اِلَيهِ وَهم يا أَرحَمُ الرّاحِمين»
 ناقلان اين دعا شرايط مربوطه به آن، از تعداد و زمان را از ايشان بازگو نكرده‏اند. (مژ: ص 82)
 
× 1- بنى‏اسرائيل هفت سال در خشكسالى به صحرا مى‏رفتند، و دعاى باران مى‏خواندند، و نتيجه نمى‏گرفتند. خدا به پيامبرشان وحى فرمود كه: تا حقوق به ظلم گرفته را به صاحبانشان رد نكنند، دعايشان را اجابت نمى‏كنم.
 2- در ميان قومى‏از بنى‏اسرائيل قحطى شديدى پديد آمد. هرچه دعا مى‏كردند به اجابت نمى‏رسيد. خداوند به پيامبرشان وحى فرمود با آنان بگو: چون شكم‏هايتان از حرام پر شده، بدنهايتان نجس و دستهايتان به خون بى‏گناهان آلوده است دعاى شما را خدا مستجاب نمى‏كند. (ر: ص 153)
 
 × از ادعيه و اذكار بيشترين استفاده را از چه چيزى برديد؟
 ج: همه‏شان خوب است لكن در ادعيه از دعاى يستشير در صبح و شام و از اذكار از ذكر «ياحىّ و ياقيّوم» بوده است. (آ: ص 71)
 × براى تشرّف و زيارت حضرت بقيةاللَّه‏عليه السلام، خواندن كدام دعا بهتر است؟
 ج: انسان هر روز ساعتى با خواندن زيارت آل‏ياسين كه در مفاتيح‏الجنان آمده است به اضافه 110 مرتبه »المستَغاثُ بكَ يَابنَ الحسن«، به شرط آن كه شرايط لازم را هم داشته باشد، براى تشرف خوب است.(آ: ص 79)
 
 × از دعاها براى نورانيت قلب كدام خوب است؟
 ج: دعاى احتجاب كه اوّلش اين است: يا مَنِ احتَجَبَ بِشُعاعِ نُورِهِ عَن نَواظِرِ خَلقِه، كه سيدبن طاووس در كتاب مهج‏الدعوات نقل كرده است. (آ: ص 72)
 
 × كدام دعا براى قرض و دين خوب است خوانده شود؟
 ج: اين دعا تأثير دارد «يا قاضِىَ الدُّيُونِ مِن خَزائِنِكَ المَكنُونِ الَّتى هِىَ بَينَ الكافِ وَ النُّونِ اقضِ دَينى و دَينَ كُلِّ مَديون» بعدد خاص.(آ: ص 75)
 
 × دعاى جوشن صغير در چه مواردى خوانده شود خوب است؟
 ج: در مورد دشمن و خصم. (آ: ص 76)
 
 × براى اداى قرض چه دعائى بخوانيم؟
 ج: يا من يكفى من كل شى و لا يكفى منه شى اكفنى ما اهمنى (از امام جوادعليه السلام) اين دعا نقل شده است. (صح: ص 192)
 

دستورالعمل
 دستورالعمل كليدى

×
عربى از حجاز به منزل استاد آمد و پس از كمى كه نشست، عرض كرد: «تقاضاى دستورالعملى كليدى دارم». همان وقت نيز يكى از دوستان مجتهد هم بود، به منزل استاد وارد شد.
 استاد در جواب آن عرب فرمود: «خدمت»
 عرض كرد: «خدمت يعنى چه»؟
 فرمود: «دائم در خدمت باشيد»
 و توضيحى دادند كه مضمون آن، ترجمه اين قسمت از دعاى كميل بود:
 «و حالى فى خدمتك سرمداً»
 يعنى حال ظاهرى و باطنى‏ام را به طور دائمى در كار كردن براى خودت قرار بده.
 آن مجتهد گفت:
«نكته جالبى را به او فرموديد». (مژ: ص 23)
 
 
دعايى مؤثر
×
اهل علمى دختر خود را به ازدواج پسر سيّدى درآورد و كار به طلاق كشيد. وقتى استاد شنيد، فرمود: «اگر او با من مشورت مى‏كرد، او را از اين ازدواج نهى مى‏كردم».
 پدر دختر كه خدمت استاد رسيد، بسيار از اين ماجرا ناراحت بود و عرض كرد: «به اندازه وزن بدنم در اين ماجرا گريه كردم». استاد به او فرمود: «فلان دعا را بخوانيد، براى ازدواج مؤثر است».
 بعد از مدّتى كوتاه دخترش مجدداً ازدواج كرد. (مژ: ص 81 و 82)
 
 هر مريض مى‏بينيد
× عرض شد ما توى بيمارستان صبح تا شب مشغول بيمار هستيم! چگونه ياد خدا باشيم و با خدا باشيم. فرمود: شما هر مريض كه مى‏بينيد متوجه خدا باشيد. علاوه بر آن، روزى نيم ساعت براى خودتان در شبانه‏روز ساكت باشيد. (مى: ص 76)
 
 × حالا اگر بپرسند هركسى بخواهد به طرف خداى متعال راه برود، به عنوان يك دستور عمومى براى مردم بفرمائيد چه‏كار كنند؟
 ج: هرچه مى‏تواند روزه بگيرد. عزلت از مردم، كم‏خوابى، نماز شبش ترك نشود و تهجّد داشته باشد، سجده يونسيه داشته باشد. 
 × چه تعداد؟
 ج: چهارصد مرتبه، كملين 3000 مرتبه، راهى بعد از اين راه نيست به خدا.
 × عجيب!
 ج: بله. (مژ: ص 98 و 97)
 × ما كه در حوزه‏ها مشغول هستيم اگر بخواهيم اين كه مرحوم قاضى فرمودند: دروس خيلى مانع نشود، بايد چه‏كار كنيم؟
 ج: يك درس و بحث كافى است. بقيه‏اش عبادت كنيد، بندگى. همين ذكر يونسيه را بگوييد شما. براى شما سير برزخى مى‏شود. خدا شاهد است، مداومت كنيد «و أدمتم ذكره». متواضع بشويد. «من تواضع‏للَّه رفع‏اللَّه».
 × توصيه‏اى براى عموم طلبه‏هاى حوزه بفرماييد چه‏كار كنند كه به مقصدى كه امام زمان‏عليه السلام مى‏خواهد، برسند و نزديك شوند؟
 ج: درس‏شان را بخوانند، از س... به دور باشند. بندگى كنند. نماز شب را ترك نكنند. تهجّد ترك نشود. (مژ: ص 104)
 
 
دنيا

زحمت براى دنيا
 ×
يكى از شاگردان به جناب استاد عرض كرد:
 «هروقت براى پول و دنيا زحمت مى‏كشم، چوبش را مى‏بينم و درك مى‏كنم».
 ايشان با تواضع و فروتنى فرمود:
 «من هم (در گذشته) همين‏طور بودم».
 يعنى در جوانى و گذشته‏هاى دور اگر كارى بوى دنيايى داشت و انجام مى‏دادم، آثار وضعى آن را مى‏ديدم.
 × روزى هم به يكى از شاگردان كه ذكرى گفت و آثارش را نديد، فرمود: «تو هم خدا را مى‏خواهى و هم دنيا را». 
 × روزى هم فرمود: «وقتى انسان از مال دنيا گذشته باشد، دليل آن است كه از نَفس مى‏تواند بگذرد».(مژ: ص 37)
 
 زحمت برای پول
 ×
سالكى عرض كرد: هروقت براى درآوردن پول و دنيا زحمت مى‏كشم، چوبش را مى‏خورم و مى‏بينم؛ چطور اين آثار وضعى برايم مى‏آيد؟!
 فرمود: من هم قبلاً همينطور برايم مى‏شد (تا سالك به توحيد نرسد و فقط حق را به شهود نبيند، به زحمت مى‏افتد).
 فرمودند: فلان اهل دانش معروف در نجف مى‏گفت: ديگران پول مى‏دهند تا اقتداء به آنها كنند، آقاى كشميرى مردم به او پول مى‏دهند و پشت سر او، در نماز اقتدا مى‏كنند. (صح: ص 146)
 
 عدم توجه به دنيا 
×
به هيچ‏كس وابستگى نداشت، حتى يك ريال. اگر يك ريال پول هم نداشت، يا صد ميليون پيشش بود، فرقى برايشان نداشت.
 اگر هيچ پولى نداشت انگار كه تمام دنيا مال ايشان است، اصلاً بريده بود. آقاى حسن‏زاده آملى و ميرزا هاشم آملى قسم مى‏خوردند كه آقاى كشميرى اين‏طور بود كه اگر پول پيشش مى‏گذاشتيم انگار نه انگار. هيچ توجهى به آن نمى‏كرد نه به مال، نه به دنيا. (مى: ص 68)
 
 
حرف دنيا
×
يكى از تلامذه گويد: من هر وقت كنار ايشان مى‏نشستم به طور قلبى ياد خدا مى‏افتادم. پيش او اگر از دنيا حرف مى‏زدى مثل اين بود كه پيش بزرگى، دارى حرف زشتى مى‏زنى، انسان خودش خجالت مى‏كشد. (مى: ص 69)
 
 
عدم فرق بين پول‏ها
 ×
اهل سياست نبود، اصلاً فرق 200 تومان و 2000 تومان را نمى‏دانست. مثلاً عيد مى‏شد، مى‏خواست عيدى بدهد به بچه‏ها 1000 تومان مى‏داد و به بزرگ‏ها 200 تومان، نمى‏دانست فرق اينها چيست و برايش مطرح نبود. (مى: ص 46)
 
 × آيه «اُجيبُ دَعوَةَ الدّاعِ» (بقره 186) آيا مربوط به برزخ و قيامت است؟
 ج: ظهور آيه اجابت مربوط به دنياست. (آ: ص 86)
 
 
ديرباورى
×
بسيارى از افرادى كه خدمت حضرت استاد مى‏رسيدند، خوابها و مكاشفات و الهامات و قضايايى از خودشان نقل مى‏كردند و جنابش گوش مى‏داد و گاهى مى‏فرمود: عجيب است و...
 لكن سيره ايشان ديرباورى بود؛ چنانكه افرادى كه دنبال ظهور امام زمان و علائم خروج بودند و مطالبى مى‏گفتند؛ در خفا مى‏فرمود: نه چنين است.
 بسيار شده بود كه تعريف شخصيتى را مى‏كردند كه چنين و چنان است و... ايشان بعداً مى‏فرمود: خبرى نيست. (صح: ص 168)
 
 
ديرباورى درباره ظهور
×
برخلاف كسانى كه زودباور بودند، استاد ديرباور بود. آن‏چه از ظهور حضرت بقيةاللَّه، مكاشفات، تعاريف شخصيه از قدرت‏ها و... نقل مى‏شد، آنگاه خصوصى پرسيده مى‏شد، مُهر ناباورى مى‏زد؛ و اگر هم در موضوعى امضا مى‏نمود، امضاى فعليه حاليه شخص بود، نه مقاميه و دائميه. لذا به كسى فرمود: «همين حالى كه داريد را نگه داريد».
 مثلاً در ظهور امام زمان‏عليه السلام مى‏فرمود: «خيلى كار دارد». و نظرشان همانند عارف باللَّه آقاى قاضى بود. ايشان درس ديرباورى، درس بستن دكّان‏هاى پر رونق منتظرين زودباور و ساده‏لوح كه عدّه‏اى براى داغ كردن بازار انتظار چه حرف‏ها كه نزدند و چه اميدهاى خيالى به مريدان ندادند و چه ماهى‏هايى از آب گل‏آلود براى دنيايشان نگرفتند و... را به ما داد و مى‏فرمود: «اين نوع مسائل در ايران خيلى زياد است، امّا در عراق اين مسائل به اين شكل نبوده است». (مژ: ص 77)
 
 
ديرباورم
×
در مسائل ادعاى رؤيت امام زمان‏عليه السلام از گذشتگانى كه در كتابها نوشته شده بود و بعضى زندگان براى استاد نقل مى‏كردند مى‏شنيد، ولى در ابراز و نظر نهائى خصوصى مى‏فرمودند: من در اين امور ديرباورم و كم بود كه تأييد مى‏كردند. (مى: ص 91)
 
 
امام زمان در تشييع جنازه
×
در تاريخ 22 رجب 1414 صحبت از سخنان شخصى شد كه در وفات عالمى مجتهد در قم، گفته بود: امام زمان در تشييع جنازه آن عالم تا حرم شركت داشتند.
 از مسجد امام حسن عسگرى تا حرم قريب دو كيلومترى مى‏باشد استاد فرمودند: اينها همه حرف است (قطب عالم امكان چند ساعت فقط در تشييع جنازه يك نفر شركت كند؟!). (صح: ص 139)
 
 
دو ماه ديگر مى‏ميرى!!
×
مجتهدى سالخورده در تهران كه در سِمَت بالايى مشغول به كار بود، به شخصى كه جزو كارگزاران مسجد جمكران بود، علاقمند شده بود و به حرف‏هايش اعتماد مى‏كرد. روزى داماد آن مجتهد كه روحانى و صاحب منصب بود، به منزل استاد آمد. بنده هم حضور داشتم. عرض كرد:
 «خانواده‏ام خيلى ناراحت است و از شما التماس دعا دارد؛ زيرا مردى كه در مسجد جمكران كار مى‏كند (ظاهراً تهرانى بود) به پدرم گفته دو ماه ديگر مى‏ميرد و پدرم نگران است».
 استاد هم طبق معمول، نوعاً اين حرف‏ها را باور نمى‏داشت و غيب‏گويى‏ها را دكّان‏هاى حيله مى‏دانست و توجّهى به اين مطالب نمى‏كرد. با تعجّب و سكوت و اين‏كه دعاى خير مى‏كند، جواب آرامشى به داماد آن مجتهد داد.
 اين مطلب را زمانى مى‏نويسم كه 11 سال از وفات استاد مى‏گذرد و اين قضيه مربوط به چندسال قبل از وفات ايشان بوده! آن مجتهد هنوز زنده است و آن شخص هم خيلى وقت پيش از كارش بركنار شد!!(مژ: ص 28 و 27)
 
 ديوانه،ديگر نان جو نخور
×
استاد فرمود: «در نجف ديوانه‏اى بود كه پول جمع كرد و برنج و مرغ پخت و ديگ غذا را برد حرم اميرالمؤمنين‏عليه السلام و آن را به طرف ضريح پرت كرد و گفت: اى على! بگير برنج و مرغ بخور. ديگر نان جو و نان نمك نخور»!! (مژ: ص 31)
 
 
ذبح
 ×
ذبح گوسفند براى دفع گرفتارى‏ها مؤثر است؟
 ج: ذبح براى همه چيز خوب است. (آ: ص 103)
 
 
ذكر
 
اذکار و اوراد

 × سيره و روش علماى اخلاق و عرفان نسبت به يكديگر فرق مى‏كند، و هر كدام طريقى خاصّ در راه رسيدن به حقّ دارند.
 سيره استاد نسبت به عموم و تلامذه خاصّ فرق مى‏كرد. هركس طلب اوراد و ادعيه و توسّلاتى مى‏نمود، عطا مى‏كردند. امّا نسبت به خواص دستور تفكر و تعقل مى‏دادند و نكات ضعف و قوّت و آثار وضعى و اخروى را متذكّر مى‏شدند. بعضى كه طريق بعضى عرفا را داشتند خيال مى‏كردند استاد فقط ذكر مى‏دهند، كه اين طور نبود، و هميشه مى‏فرمودند:
 «اذكار و ادعيه با شرايط تأثير مى‏گذارد و مراقبه حرف اوّل از شرايط لازم است.»
 چنانچه بارها از مرحوم آقاى قاضى نقل نمودند.
 × استاد نوع اذكار، از نظر كمّى و كيفى، لفظى و قلبى، زمانى و مكانى، روحى و جسمى، دنيوى و اخروى را براى خواص متذكّر مى‏شدند، و اين رشته كار ساده و آسانى نيست؛ بلكه كسى بتواند كه خود راه رفته باشد و هم حاذق به طالبان راه باشد. مثلاً بعضى اوراد براى قوى شدن اراده، و بعضى براى رؤيت ارواح و تعدادى براى زياد شدن رزق، و دسته‏اى براى توحيد و فناءِ فى‏اللَّه، و تعدادى براى محبّت مى‏باشد. از نظر استاد مثلاً براى توحيد بعضى اذكار فقر ظاهرى مى‏آورد و بعضى‏ها نمى‏توانند تحمل كنند، لذا متذكّر آثار مى‏شدند. و حضرت استاد ميان افراد مجذوب و غير مجذوب فرق مى‏گذاشتند. چه ميل كلّى و جزئى فاصله بسيار دارد و ثمرات روحى و مزاجى هم تفاوت اندك ندارند.
 اگر شنيديد ايشان در نجف در مدّت معيّنى با رعايت تروك مضبوطه روزى هفتاد هزار «اللَّه اللَّه» مى‏گفتند و از حال مى‏رفتند و مى‏افتادند، بايد دريافت در كنار امام الموحّدين و جذبه توحيدى، اين ميل و اراده قوّت پيدا مى‏كند. شايد كسى بگويد چه فايده‏اى دارد؟ معلوم است، كسى كه اين راه را نرفته و چشيدنى‏هاى اين طريق را نچشيده است، فرضاً اگر فايده‏اش هم برايش گفته شود، كجا كه بتواند آن گوينده را به كار بيندازد؟ (آ: ص 48و47)
 
 × در كتاب‏هاى سير و سلوك در باب ذكر آن قدر تقسيمات نوشته‏اند كه خواننده را دچار حيرت مى‏كند. عمده در اين باب اينست كه ياد حق و محبوب اگر به زبان باشد آن را ورد مى‏گويند، به لفظ تنها باشد قالبى، و اگر به معنى لفظ توجه شود، نفسى مى‏گويند.
 ورد اگر عدد داشته باشد، حصرى و اگر بى‏عدد باشد اطلاقى گويند. ذكر اگر به لسان نباشد و در قلب و روح توجه كند، آنرا خفى گويند.
 عمده در ورد و ذكر توجه به مذكور است. اگر به معناى لفظى ذكر و ورد توجه شود از درجه پائين‏ترى برخوردار است كه بستگى به ذاكر دارد تا چه اندازه توجه و مراقبه دارد.
 در مورد ذكر لفظى اگرچه ذاكر مراتب و كمالات آن‏را لحاظ نكند، حداقل يك عضو يعنى زبان مشغول مى‏شود و از گناه مصون مى‏ماند.
 × حضرت استاد مى‏فرمود: تأثير اذكار به كمالش كه جميع شرايط را دارا باشد است كه متأسفانه خيلى‏ها به اين نكته دقيق توجه ندارند!!
 و همچنين اجازه صاحب‏نَفَس را دخيل مى‏دانستند و آن‏را همانند اجازه طبيب به مريض‏ها، در كميّت و كيفيت لازم و ضرورى مى‏دانستند، چه آنكه قابل و ناقابل با هم فرق مى‏كنند و مزاج و اعصاب هم متفاوت مى‏باشد و رعايت حال طالب ذكر، اولى و بسيار مهم است.
 × اما سيره ايشان در دادن اوراد و اذكار اين بود كه شخص را محروم نمى‏كردند، لكن بعضى‏ها را لايق نمى‏ديدند و عدد كثيرى به آن‏ها مى‏داد كه طرف نمى‏توانست به جا بياورد كه حقير بارها اين سيره ايشان را در عدم نتيجه مشاهده كردم و به بعضى اعداد را متذكر مى‏شد امّا طالب شرايط را نمى‏توانست جمع كند و مى‏فرمود: شما هم خدا را مى‏خواهيد و هم خرما را، و اخلاص را شرط كمال مى‏دانستند.
 و بارها مى‏فرمودند: اهل ذكر از هر طايفه كه باشند، نبايد آنها را اذيّت و آزار كرد كه اثر سوء دارد.
 × نكته ديگر آنكه، اكثريت اذكارى را كه به قابلان و طالبان مى‏دادند، خودشان به آن در گذشته عامل بودند و ملبّس به لباس ذاكريت بودند و به عبارت ديگر، رياضت آن ذكر را كشيده بودند.
 × از نكات ديگر كه متذكّر مى‏شدند، مداومت بر اذكار بود اگر چه كم باشد تا يك حول و سنه، چنانكه در زيارت شعبانيه آمده است «اَسئَلُكَ أن تَجعَلَنى مِمَّن يُديمُ ذِكرَكَ» خدايا از تو مى‏خواهم مرا از آنان قرار دهى كه دائم به ياد تو هستند.
 در كتاب اصول كافى از امام صادق‏عليه السلام تأثير ذكر را بعد از يك سال متذكر شده است.
 × مرحوم استاد مجذوب بودن و عشق به ياد محبوب را چيزى بسيار مهم مى‏دانستند كه اگر آمد انسان از خيلى مسائل كه متذكر آنها مى‏شود دست مى‏كشد، چنانكه در زيارت شعبانيه آمده است: «الهى و الهِمنى وَلهاً بِذِكرِكَ اِلى ذِكِرك» خدايا مرا واله ياد خود براى خودت گردان.
 اذكارى كه تعدادش بسيار بود را مى‏فرمودند: در زمانى شروع شود كه قمر زائدالنّور باشد مانند شبهاى نيمه ماه.
 × براى كسانى كه ابتداى كارشان در سلوك است مى‏فرمودند: شروع از اذان صبح به بعد (يعنى بين‏الطلوعين) بهتر است. ذكر هر وقت گفته شود خوب است لكن مى‏فرمودند: شرايط از زمان، مكان، اخلاص، مراقبه و مانند اينها جمع باشد در كمال آن مؤثر است، بارها و بارها مى‏فرمودند: با مراقبه اثر اذكار، زودتر ظاهر مى‏شود.
 × وقتى از جنابش سؤال شد كه ذكر بلا و مريضى هم مى‏آورد؟ مى‏فرمود: ياد خدا و ادعيه، شفابخش است مگر تسخيرات و امثال آن كه نكبت آور است، و يا اذكارى كه از نظر كمّى و كيفى سنگين باشد و عوارضى براى خواننده آن داشته باشد، مانند كسى كه مى‏خواهد اراده‏اش قوى شود ذكرى مى‏خواند كه بسيار مى‏خواهد دنيايش خوب شود كه با هم سازگارى ندارد و عوارض دارد. حقير نمونه‏اى از اين باب هم كه از جنابش به يادگار مانده دارم (افاض اللَّه علينا من منهجه و جعلنا من المؤذين لحقوقه). 
 × معمولاً به سه ذكر نسبت به سائلان اهتمام تام داشتند:
 «يا حىُّ يا قيّوم»، «بسم‏اللَّه‏الرّحمن‏الرّحيم» كه اين دو را اسم اعظم مى‏دانستند و «ذكر يونسيه».
 مى‏فرمودند:«يا مُفَتَّحَ الاَبواب يا مُقَلِّبَ القلُوبِ وَ الابصار يا دَليلَ المتحيِّرين يا غياثَ المُستَغيثين تَوَكَّلتُ عَلَيكَ يا رَبِّ وَاقضِ حاجَتى وَاكفِ مُهِمّى وَ لا حَولَ وَ لا قُوَّةَ الّا بِااللَّهِ العَلىِّ العَظيم و صلَّى اللَّهُ على مُحَمَّد وَ آلِهِ اجمَعين» صد مرتبه براى قضاء حوائج.
 ذكر «ياحىُّ ياقيّوم» روزى 40000 بار براى نورانيت قلب و درك مطالب و كشف ضماير و رزق.
 و روزى 12000 مرتبه به اضافه «يا مَن لا اِلهَ اِلّا انتَ» به عدد خاص.
 «ياحىُّ ياقيّوم887 مرتبه به اضافه «يا مَن لا الهَ الّا انتَ» براى نورانيت قلب.
 ذكر «ياحىُّ ياقيّوم بِرَحمَتِكَ اَستَغيثُ» به عدد خاص براى روحانيت و معنويت.
 ذكر «فرد حىّ قيّوم حَكَم قُدُّوس سَيَجعَلُ اللَّه بَعدَ عُسر يُسراً» به عدد خاص صبح‏ها براى دم عيسوى، شفاى مريض و آسان شدن امور و رزق.
 1000 مرتبه «اللّهمَّ العَن معاوِيَة بنِ اَبى سُفيان» براى قضاء حوائج.
 صلوات در مدّت سه ماه براى قضاء حوائج به عدد خاص فرمودند: دوبار خودم انجام دادم.
 1400 صلوات نذر موسى‏بن جعفرعليه السلام براى حوائج.
 «اَستَغفِراللَّهَ الَّذى لا اِلهَ اِلّا هُوَ الحَىُّ القَيُّومُ ذُوالجَلالِ وَ الاِكرام وَ اَتوبُ اِلَيه» سه مرتبه بعد از هر نماز براى نورانيت دل.
 «اللَّهُ الصَّمَد» براى قوى شدن اراده به عدد كثير، اما «اللَّهُ لا اِلهَ اِلّا هُوَ الحَىُّ القيُّوم» روزى 1001 مرتبه، بعد از نماز صبح براى نورانيت قلب به روش خاص.
 «هُوَ اللَّهُ الَّذى لا الهَ الّا هُوَ الحىُّ القَيُّومُ القَديرُ المُريد السَّميعُ البَصير» به عدد خاص براى خوب شدن مريض و دم عيسوى.
 روزى 100000 مرتبه «اللَّه‏اللَّه» در مدت هفتاد روز با شرايط، براى صفاى باطن و لقاء اللَّه و مكاشفات.
 «لا حَولَ و لا قُوَّةَ الّا بِاللَّه» روزى صد مرتبه براى دور نمودن هفتاد نوع بلا كه آسان‏ترين آن غم و اندوه است.
 اواخر عمر استاد كه در سكوت مطلق بودند و تفكر مى‏كردند، يك مرتبه «لااله‏الّااللَّه» مى‏گفتند، و بسيار هم به اين سيره پايبند بودند.
 ذكر «لااله‏الّااللَّه» روزى 12000 مرتبه و عدد كبير 70000 بار براى كشف و قضاء حوائج، لكن چون نفى هر نوع غير حق در آن است عوارض هم دارد مانند فقر.
 گفتن «لااله‏الّااللّه» براى نفى خواطر خوب است.
 عدد «استغفار» براى سالكين ابتداء راه روزى 1001 مرتبه است و عدد 30000 براى آمرزش گناهان و براى اداى قرض نافع است.
 70 مرتبه «استغفار» بعد از نماز عصر براى روشنايى دل، چنانكه امام صادق‏عليه السلام فرمود: هفتصد گناه را خدا بيامرزد.
 100 مرتبه«استغفار» هنگام خوابيدن، براى آمرزش گناهان.
 مرحوم سيد على آقا قاضى‏قدس سره به اين دو استغفار سفارش مى‏كردند.
 ذكر «يالطيف» شب جمعه به عدد خاص براى تنوير قلب و ديدن انوار الهى مؤثر است.
 نوشتن هفت سلام قرآنى:«سلام على نُوح فِى العالَمين»، «سلام عَلى ابراهيم» و... با زعفران براى شفاء مريض.
 براى رؤيت ملك و فرشته: «يا طاطائيل يا دَريائيل...» به عدد خاص و زمان خاص با شرايط با اجازه استاد.
 «ياكريم الوَهّاب ذُوالطَول» به عدد خاص براى رزق.
 «يا وَدُود» براى حبّ به عدد خاص.
 «يا حافِظاً لا يَنسى...» براى حفظ متاع و اطعمه.
 «سُبحانَ‏اللَّه وَ الحَمدُلِلّهِ و لاالهَ‏الَّااللَّه وَ اللَّه‏اكبر» تسبيحات اربعه بعد از هر نماز، 30 مرتبه، براى نورانيت قلب.
 «يا قاضى الدُّيُونِ مُن خَزائِنِكَ المَكنُونِ الَّتى هِىَ بَينَ الكافِ و النّون اقضِ دَينى وَ دَينَ كُلِّ مَديُون» براى اداى قرض و دين.
 «هُوَ الحَىّ» صبح‏ها براى حيات بدن، روح و دفع سكته.
 «يا مُنعِم» به عدد 12000 براى رزق. 
 × نمونه‏اى از اذكار آن استاد زنده‏ياد را به عنوان تبرك نقل كرديم (نه به عنوان دستور) چه آنكه قابليت‏ها فرق مى‏كند و امراض هم متفاوت است و دواها گوناگون است و هم استاد حاذق صاحب نَفَس در اجازه شرط است و حقير هم لاشى‏ء هستم. زمان و مكان و نيّت و استعداد افراد فرق مى‏كند، آثار هم بالنّسبه متفاوت است، مثلاً ذكر «لا هُوَ الّا...» براى محبّت الهى است، از سيد على آقا قاضى‏قدس سره به ما رسيده و اجازه در عدد حتماً شرط است. لذا آنچه متذكر شديم دستورالعمل نبوده، فقط تيمناً آن را ذكر نموديم.
 حقير گويد: چون بخل در افاضه، مطالب استاد به ديگران را ندارم، اذكار را درج كردم. لكن خواهش دارم به جز بعضى از اذكار مانند استغفار و صلوات و امثال اينها، حتماً در بقيه از استاد حاذق اجازه گرفته شود.
 × مرحوم سيد على آقا قاضى، در دستورالعملى به مرحوم سيد محمّدحسن الهى طباطبائى، برادر علامه طباطبائى چنين مى‏نويسد: از دادن اوراد به غير، مضايقه نيست الّا اينكه محل را ملاحظه نماييد، تا طالب صادق نديديد، ندهيد، اِذاعه اسرار حرام است. (ر: ص 84 الى 91)
 × بعضى ذاكرين كه شب‏ها ذكر مى‏گويند خواب روضه امامان و بكاء بر آنان را مى‏بينند، دليل بر چيست؟
 ج: دليل اتصال و نزديكى به آنان است. (آ: ص 73 و 74)
 × بعضى اوراد و اذكار مختلف مى‏گويند و به هدف نمى‏رسند، علتى دارد؟
 ج: اوراد مختلف به خاطر موضوعات و اهداف مختلف گاهى دفع مى‏شوند (همانند داروهاى گوناگون براى امراض متعدد). (آ: ص 74)
 × دفتر اذكارى از بزرگان اين طريق بعد از وفات به دست بعضى مى‏افتد آيا طرف اهل نباشد مى‏تواند استفاده ببرد؟
 ج: بلاشك خير! (آ: ص 73)
 × در دادن اذكار نسبت به افراد، در اعداد، متفاوت اجازه مى‏دهيد، سبب چيست؟
 ج: صاحب الذكر اجازه دارد هر عددى كه مناسب دانست به طالب و قابل به همان اندازه بگويد. (آ: ص 74)
 × ذكر «اللَّه» بالاتر است يا ذكر «هو»؟
 ج: ذكر «هو» اشاره به ذات و هويّت مطلقه است، امّا ذكر «اللَّه»، اسم ذاتى است كه جامع صفات كماليه و جماليه مى‏باشد، لذا بالاتر است. (آ: ص 74)
 × گويند: ابوسعيد ابوالخير براى سالكين به تناسب افراد ذكر اسماءاللَّه مى‏داد مثلاً براى رزق، يا رزاق و... به چه عددى حساب مى‏كرده كه آن اسم را مى‏داده؟
 ج: به عدد اسماء الهى و اسم خود و مادر، يا به عدد (ابجد كبير) اسم خود و مادر، جمع زده شود و گفته شود.
 × چرا به نام خود و مادر، نه پدر جمع زده شود؟
 ج: چون مادر به انسان نزديك‏تر و زحمتش بيشتر بوده است. (آ: ص 76)
 × عده‏اى در كتاب‏ها نوشته‏اند از احوالات بعضى عرفا كه ذكر از حضرت خضر گرفته‏اند. آيا صحّت دارد؟
 ج: آرى. (آ: ص 76)
 × براى نفى خواطر چه ذكرى خوب است؟
 ج: ذكر «لااِله‏الّااللَّه». (آ: ص 76) 
 × براى عصبانيت چه ذكرى خوب است؟
 ج: لا اله الا الله. (صح: ص 192)
 × عدد استغفار براى مبتدئين راه عرفان چه عدد است؟
 ج: هزار و يك مرتبه. (آ: ص 71)
 × براى عافيت چه ذكرى خوب است؟
 ج: «لا حَولَ وَ لا قُوَّةَ الّا باللَّه» روزى صد مرتبه، چنانكه در روايت آمده هفتاد نوع بلا از انسان دور مى‏شود كه آسان‏ترين آن غم و اندوه است. (آ: ص 75)
 × براى تنوير قلب ذكر تسبيحات اربعه چه عددى خوب است؟
 ج: سى مرتبه بعد از هر نماز. (آ: ص 75)
 × شما از يكى از اساتيد خود تقاضاى دستورى كرديد كه محتاج خلق نشويد، آن چه بود؟
 ج: آيه «اَلَيسَ اللَّهُ بكافّ عَبدَهُ» (زمر 36) را با عدد معين به شرط ملازمت به من دادند. (آ: ص 87)
 × گاهى دنيا در نظر انسان تكرارى و بى‏معنا جلوه مى‏كند، و شخص مى‏گويد: در اينجا چه فايده‏اى براى ماندن است؟
 ج: شما در اين وقت يك لااله‏الّااللَّه بگوييد بهتر از دنيا و مافيها مى‏باشد. (آ: ص 104)
 × آيا از سيد على آقا قاضى درباره كيميا سؤال كرديد؟
 ج: از ايشان خواستم، فرمود: فردا نزدم بيا، فردا رفتم فرمود: بسيار بگو «اللّهُمَّ اَغنِنى بِحَلالِكَ عَن حَرامِكَ وَ بِفَضلِكَ عَمَّن سِواكَ». (آ: ص 103)
 × ذكر و فكر با دستور استاد حاذق، سريع‏تر و بهتر پيش مى‏رود. (آ: ص 53)
 
 آثار و ابعاد ذكر 
× زمانى مرحوم استاد به يكى از تلامذه دستور ذكرى را دادند. بعد از اتمام آن، خدمت استاد عرض كرد: نتيجه‏اى نگرفتم!
 فرمودند: شما هم خدا را مى‏خواهيد و هم خرما را!!
 نظر مباركشان اين بود كه گاهى يك اسم يا دعا چند خاصيت و آثار دارد، بستگى به نيت ذاكر هم دارد... مثلاً ذكر «يا وَدُود» مى‏فرمودند: هم براى دوستى خدا خوانده مى‏شود و هم براى محبوب شدن خلق. بستگى به نيت خواننده دارد و آثار هم تابع ذاكر است مگر اينكه به حكمت حكيم استجابت آن صلاح نباشد. (صح: ص 174 و 175)
 
 
ذكر با طرب
× مؤلف كتاب در محضر لاهوتيان مى‏نويسد: عالم ربانى و عارف صمدانى مرحوم آيت‏اللَّه، آقا سيد عبدالكريم كشميرى به شهادت بسيارى از بزرگان حوزه، استاد يگانه زمان خود در امر ذكر بودند، در اين زمينه اطلاعات وسيعى داشتند و عمر شريف خود را با اذكار و اسماء الهى به پايان برده بودند.
 روزى كه افتخار زيارت آن ولى خدا نصيبم شد، ذكرى را به من تعليم كردند و فرمودند: اگر يك اربعين توفيق گفتن آن را پيدا كنيد فتوحات معنوى بسيارى براى شما به همراه خواهد داشت، و اضافه كردند؛ اگر از نيمه شب به بعد اين امر اختصاص دهيد بهتر است و من تصميم گرفتم از فرداى آن روز دستور ايشان را اجرا كنم.
 عدد ذكر بسيار زياد بود و شب‏هاى اول حدود چهار ساعت و نيم به طول مى‏كشيد، ولى به تدريج اين زمان كوتاه‏تر شد و به سه ساعت و نيم رسيد.
 به خاطر دارم كه در شب سوم كه سرگرم ذكر گفتن بودم، ناخودآگاه و براى لحظاتى پلك‏هايم سنگينى كرد و به خواب رفتم و ديدم، كه آيت‏اللَّه كشميرى در آستانه در اتاق ايستاده‏اند و به من نهيب مى‏زند كه فلانى ذكر را با طرب بايد گفت نه با كسالت برخيزيد و پس از تجديد وضو ذكر را از نو شروع كنيد.
 برخاستم و پس از تجديد وضو از نو به گفتن ذكر پرداختم. فرداى آن روز به خدمت ايشان شرفياب شدم تا ببينم در اين‏باره صحبتى مى‏كنند يا نه!
 دقايقى گذشت و طلبه جوانى آمد و از شرايط ذكر پرسيد، ايشان ضمن بيان شرايط گفتن ذكر، فرمودند:
 ذكر را با طرب بايد گفت نه با كسالت؟ اگر در حين گفتن ذكر احساس كسالت كرديد و چشم شما روى هم رفت بايد تجديد وضو كنيد و از نو به گفتن ذكر بپردازيد، اين‏طور نيست؟ آقاى مجاهدى؟ (صح: ص 195 و 196)
 
 ذكر به اندازه
×
سيره استاد بر اين بود كه هرچه استاد طريق گفت به همان اندازه بايد ذكر گفت. از پيش خود و با خواندن از كتابى، نبايد اذكار را گفت.
 ظرف و مظروف چون تطابق نداشته باشند عوارض پيدا مى‏كند. مى‏فرمودند: فلان اهل دانش در نجف اشرف عدد ذكر محبت را بيشتر گفته بود و ستون (مسجد يا تكيه‏اى را) مى‏بوسيد. فلان عوام ذكرى در اين‏باره مى‏خواند و ديدند الاغى را مى‏بوسيد.
 فرمودند نبايد از دستور استاد بيشتر گفت و تجاوز كرد (كه افراد ناقابل و بى‏ظرفيت براى آنان مشكل ايجاد مى‏شود).(صح: ص 170)
 
 آنقدر بگويد تا نفس قطع شود
×
از اثر ذكر توحيدى، كه در نَفس مى‏تواند نقش ببندد تكرار به يك نَفَس است. در دعاى ابوحمزه ثمالى كه در سحرهاى ماه رمضان خوانده مى‏شود و از امام سجادعليه السلام نقل شده است سطر چهارم آمده است «ولم يرضك خرج عن قدرتك يارب يارب...» آنقدر بگويد تا نَفَس قطع شود.
× مرحوم استاد مى‏فرمود: ذكر توحيديه «لااله‏الااللَّه» يك نوع گفتنش اينست: لااله الااللَّه اللَّه اللَّه اللَّه اللَّه آنقدر بگويد اللَّه تا نَفَس قطع شود تا انسان مستغرق اللَّه شود. (صح: ص 172 و 173)
 
 
مسجد سهله و ذكر جلىّ
×
استاد فرمودند: «من هر هفته شبهاى چهارشنبه به مسجد سهله مى‏رفتم. يك شب رفتم بعد از فراغت اعمال نشستم گوشه‏اى از صحن مسجد در فاصله نزديكترى. جمع ديگرى هم نشسته بودند و ذكر (جلى) با هم گرفته بودند و بلند بلند ذكر مى‏گفتند. بعضى از رفقا كه مثل خودمان فكر مى‏كردند، گفتند: آقا اينها مزاحم اهل مسجد شده‏اند، به حرف ما گوش نمى‏دهند، اما شما مرد محترمى هستيد، سيد هستيد و به عنوان عالم همه شما را مى‏شناسند، آنها احترام شما را دارند، لطفاً تذكرى بدهيد.
 من رفتم جلو و به آنها گفتم: اين چه كاريست كه مى‏كنيد، ذكر مى‏خواهيد بگوييد، آرام بگوييد.
 يكى از آن جوانها گفت: آقاى كشميرى مزاحم ما نشو، ما توى حال خوشى هستيم، ما به ياد خدا و ياد امام زمان‏عليه السلام هستيم. داريم ذكر مى‏گوييم، طريقت ما اجازه داده ذكر جلى بگوييم، طريقت شما اجازه نداده، نگوييد.
 من قبول نكردم، دعوا كردم و آنها هم جمع كردند و رفتند. به همين علامت كه مدتى طولانى ديگر نشد كه مسجد سهله بروم، هركارى مى‏خواستم بكنم نمى‏شد. علتش را هم نمى‏دانستم.
 بعد از مدتى در بغداد همان جوانى را كه آن شب جواب داده بود، ديدم، باز شروع كردم با او بحث كردن باز دوباره به من گفت: آقاى كشميرى زياد سر به سر ما نگذار، ديدى آنروز مزاحم ما شدى، نتوانستى اين مدت مسجد سهله بروى.
 گفتم: حال متوجه شدم، مرا حلال كنيد. آن جوان گفت: حلال كرديم ولى بدان آن شب هرچه مى‏گفتيم براى خدا گفتيم، اگر ريا هم بود «اللَّه‏اللَّه» مى‏گفتيم، ولى ديگران پول پول مى‏گويند. (مى: ص 124 و 125)
 
 تبديل ذكر
×
يكى از شاگردان استاد گفت: «استاد ذكرى به عدد 12000 به من داد و يكى از خواص آن قوى شدن اراده بود.
 روز اوّل 6000 مرتبه را صبح گفتم و بعد براى كارهاى روزمره حركت كردم. ولكن هرجا كه مى‏رفتم درها بسته مى‏شد و جوابم را با كلمات: «نه»، «نداريم»، «جاى ديگر برو»، «آدرس را نمى‏دانم» مى‏دادند. تعجب كردم كه چه‏طور امروز باب‏ها مغلق و راه‏ها مسدود مى‏شود»!
 بعدازظهر خدمت استاد رسيدم و جريان صبح تا ظهر را نقل كردم. ايشان فرمود: «چون برخى اذكار آثار قدرتى دارد، بعضى افراد كه به آن مشغول مى‏شوند، كفش پايشان پاره مى‏شود». سپس فرمود:«اين ذكر را ادامه ندهيد». و ذكر جديدى به من داد.
× توضيح آن‏كه لازمه مظهريت بعضى اسماءِ شدن، تخليه دارايى و مغلق شدن راه‏هاست تا موحّد بتواند كاملاً در آن اسم مستغرق و آثار اصليش را ادراك كند؛ ولكن آثار فرعى و جزئى، توان آن ندارند تا در اسرع و ابتداى امر خود را نشان دهند. (مژ: ص 62 و 63)
 
 
اوقات زمانى اذكار
×
استاد مى‏فرمود: «بعضى اذكار با تعيين ساعت زمانى، لسانى يا قلبى بى‏عدد گفته مى‏شود». مانند:
 1. «يااللَّه»، «يارب» يك ساعت زمانى... .
 2. «لااله‏الااللَّه»، «اللَّه‏اللَّه»... تا قطع شود.
 3. «هو الحى» 20 دقيقه الىنفس  30 دقيقه... .
 4. براى نفى خواطر «لااله‏الااللَّه» بى‏عدد... .
 5. ذكر «اللَّه» يك ساعت زمانى قلبى گفته شود.
 6. مداومت بر سوره قدر بى‏عدد... .
 7. مداومت بر سوره توحيد بى‏عدد... .
 8. در شب، ذكر يونسيه هرچه بيشتر بهتر... .
 9. براى نزديك شدن به امام زمان‏عليه السلام روزى يك ساعت با حضرت خلوت كردن و توجّه به حضرت داشتن. (مژ: ص 72)
 
 
زمان ذكر
×
ايشان بعضى اذكار را در طول روز به طور عموم دستور مى‏فرمودند، گاهى زمان سحر، بين‏الطلوعين و نيمه شب و گاهى افتتاح و اختتام را مثلاً شروع روز چهارشنبه و اختتام را روز جمعه هفته آينده مى‏فرمودند. )مى: ص 96)
 × ذكر ابتداء از نيمه شب شروع شود يا وقت ديگر؟
 ج: از بعد از اذان صبح شروع شود. (ر: ص 138)
 
 
مكان ذكر
×
بعضى اوراد را مشروط به مكان واحد مى‏دانستند و مسافرت در آن اربعين را روا نمى‏دانستند و جايگاه، رو به قبله بودن و نوع نشستن را متذكّر مى‏شدند. لذا در كتابهاى قدما، خط كشيدن دور جايگاه ذكر، و داشتن اطاق خاص (چله خانه) را مى‏بينيد مسطور است. (مى: ص 97)
 
 
عدد ذكر
×
اعداد ذكر ايشان از يك تا صد هزار بوده است، اما بعضى عرفا، چون تخصصى در اعداد نداشتند شاگردان را بى عدد ذكر مى‏دادند. ولى نمى‏دانستند كه در اذكار بى عدد سالك دچار حيله‏ها و نقشه‏هاى نفس مى‏گردد. (مى: ص 96 و 97)
 
 
لباس ذاكر

×
چون كارهاى نورى و لطيف از هر جهت با نورانيان و ملكوتيان بايد سنخيّت داشته باشد، لذا ايشان در بعضى اوراد لباس و عطرآگين كردن محل ذكر را جزء شرايط مى‏دانستند. (مى: ص 96)
 
 
من متحيّرم

× يكى از دوستان كه بارها خدمت استاد را درك كرده بود، تعريف مى‏كرد كه منزل مرحوم جعفر آقا مجتهدى بودم. ايشان درباره آيةاللَّه كشميرى فرمود: «ايشان با اين ذكرهايى كه گفته، من متحيّرم چه‏طور روى زمين راه مى‏رود». (مژ: ص 28)
 
 
در هر حال ذكر
×
آقاى كشميرى ويژگى عجيبى در ذكر داشت. در هر حال ذكر مى‏گفت و خيلى حال عجيبى داشت. كسى را هم راه نمى‏داد. اگر هم كسى بود، ايشان آن‏قدر مشغول ذكر بود كه فرصتى را كه با كسى صحبت كند نداشت و اين اواخر مخصوصاً بيشتر در حال ذكر درونى بود. (مى: ص 76)
 
 
ذكر قلبى
×
سؤال كردم در جوانى به عددهاى زياد و ساعتهاى زياد ذكر مى‏گفتيد، اما الان نمى‏بينم! فرمود: الان بيشتر مشغول هستم، امّا اذكارى كه مى‏گويم حروف شفايى ندارد، قلبى به ذكر مشغول هستم. (مى: ص 61 و 62)
 × آيا اذكار قلبى از لفظى بهتر است؟
 ج: ذكر قلبى مراقبه آن از ذكر لفظى بيشتر است لذا اثرش هم بيشتر است. (ر: ص 136)
 × اذكار قلبى آيا عدد دارند؟
 ج: بعضى از آنها عدد دارند، لكن بيشتر با ساعات زمانى گفته شود بهتر است.
 براى نمونه يكى را بفرماييد تا استفاده ببريم؟
 ج: مانند ذكر «هو الحىّ» كه براى تقويت روح و قلب خوب است و نيم ساعت زمانى در جاى خلوت با توجه گفته شود. (آ: ص 72)
 × اذكار قلبى گفته شود به عدد بهتر است يا به زمان؟ (آ: ص 74)
 ج: مرحوم شيخ مرتضى طالقانى ذكر قلبى را نيم ساعت زمانى مى‏فرمودند؛ اگر يك ساعت زمانى شود بهتر است مانند ذكر «اللَّه» كه بى‏عدد قلباً گفته شود نافع است. (آ: ص 75)
 × شما دستور ذكر «حىّ و قيّوم» مى‏دهيد. آيا قلبى گفته شود اثرش بيشتر نيست؟
 ج: چرا، در ذكر قلبى توجه و مراقبه آن بيشتر از لفظى و اثرش هم بهتر است. (آ: ص 76)
 
 
شروع با ذكر
×
كار اصلى را با ذكر شروع مى‏كردند و عقيده داشتند بيشتر نتيجه مى‏دهد. (مى: ص 62)
 
 
زبان به ذكر گفتن
×
ما نمى‏دانيم او چه مى‏گفت، فقط مى‏دانيم بيست و چهار ساعت در حال ذكر بود، حتّى در حال راه رفتن.
 زبانشان از صبح تا شب به ذكر الهى مترنّم بود. فاصله خانه ما تا صحن حضرت اميرعليه السلام خيلى زياد بود او اين مسير را هر روز در نجف چهار بار پياده رفت و آمد مى‏كرد و در طول راه زبانش از ذكر نمى‏ايستاد. (مى: ص 31)
 
 
دائم‏الذّكر
×
او دائم‏الذّكر بود، در تمام احوال در حال ذكر گفتن بود، حتّى در مسير رفت و آمد. شب‏ها كم مى‏خوابيد و بسيار به وادى‏السلام مى‏رفت و تا نيمه شب در آن‏جا مى‏ماند و اعمال و عبادت خاصش را در آن‏جا انجام مى‏داد و اهل دنيا نبود. (مى: ص 31)
 
 
عمل به لوازم آيه

×
حضرت استاد فرمود:
 «روزى به حاج مستور آقا شيرازى گفتم: دستور ذكرى دهيد كه محتاج نشوم. ايشان آيه «أليسَ اللَّه بكاف عبده»: آيا خدا بندگان را كفايت نمى‏كند (كافى نيست)؟ را به عدد خاص به من دادند، ولى شرط كردند كه به لوازم اين آيه عمل شود.
 شرط اوّلِ ملازمت و عمل به آيه، يقين به اين است كه خداوند امور بندگان را كفايت مى‏نمايد و شرط دوم آن كه در توكّل، از دست زدن به اسباب و متوسّل شدن به علل خوددارى كند.». (مژ: ص 85)
 
 
جواب

× بسيارى سؤال كردند كه چرا اكثر اعداد اذكار را با شرايطش ننوشتيد و با عدد كثير، زمان خاص و مكان معين و امثال اينها رد شديد و مطلب را ناتمام گذاشتيد؟ در جواب عرض كرديم:
 اوّلاً: مرحوم استاد در حياتشان اجازه به اين صورت عمومى ندادند.
 ثانياً: ما به عنوان تبرّك و يادگارى از ايشان نقل كرديم.
 ثالثاً: عمل كردن به بعضى چيزها براى بعضى اشخاص صلاح نيست و براى مؤلف هم عوارض جانبى دارد.
 رابعاً: هميشه گفته‏ايم كه هر طالبى با نسخه طبيب حاذق و متخصص بايد دوا استعمال كند، نه از روى هر نوشتارى!! (ر: ص 154)
 
 علت نتيجه نگرفتن از ذكر
×
دوستى از اهل سلوك گفته بود: چرا بعضى از اذكار كه در كتاب‏ها ذكر مى‏شود، بعضى‏ها عمل مى‏كنند و نتيجه نمى‏گيرند و بعد هم ناراحت مى‏شوند؟
 گفته شد: اذكار و اوراد بمنزله دوا هستند كه طبيب حاذق به بيماران روحى و حاجتمندان به تناسب مى‏دهد، و به خاطر همين نكته اجازه استاد عامل، لازم است.
 برنيامدن حاجت دليل غلط بودن در نوشتار كتابى نيست، بلكه مشكل از حاجتمندان است كه با دهها معايب نفسانى و عدم درك حكمت الهى، و با عجله مى‏خواهند جواب بگيرند و به قول استاد پرونده قبلى آنها كه خراب است، را مطالعه نمى‏كنند، بعد ناراحت مى‏شوند كه چرا خوانديم و نشد!! (ر: ص 153)
 
 
كتاب ذكر بازارى
×
بعضى كتاب فروشى‏ها از بنده تقاضاى نوشتن كتاب ذكر براى عموم را داشتند كه بسيار فروش مى‏رود!! بنده در جواب آنها كلام استاد را نقل كردم كه مى‏فرمود: «اين نوع مطالب را بازارى نكنيد».
 اين كلمه بازارى را مرحوم آقاى قاضى استعمال مى‏كرد و مى‏فرمود: »نماز را بازارى نكنيد». (مژ: ص 79)
 
 
با اهل ذكر درگير نشويد
× در سال 1367 فرمودند: با اهل ذكر كه ياد خدا مى‏كنند حتى از مذاهب ديگر ور نرويد و درگير نشويد كه اثر وضعى دارد.
 فرمود: من (در جوانى) به مسجد سهله رفتم، ديدم مرادى با مريدانش ذكر مى‏گويند با حالتى مخصوص كه به ظاهر زيبنده نبود. با بزرگ آنان برخورد كردم و گفتم: زيبنده نيست به اين حالت (گردشى و دورى) ذكر مى‏گوييد.
 اين واقعه سبب شد كه مدت‏هاى بسيار زياد موفق به رفتن مسجد سهله نشدم؛ تا اينكه بزرگ آنان و من آشتى كرديم. چهار روز پس از اين قضيه موفق به رفتن مسجد سهله شدم. (صح: ص 170)
 
 
خداجويان محترمند
×
استاد فرمودند: هيچ وقت مزاحم اهل ذكر نشويد ولو در دين و مذهب و طريقت ديگر باشند، چون خداجويان همگى محترمند. (مى: ص 125)
 
 
ذكر يونسيه
×
ذكر يونسيه مراد آيه 87 سوره انبياء است: «لا الهَ الّا انتَ سُبحانَكَ انّى كُنتُ مِنَ الظّالِمين» سلسله عرفاى قرن اخير، از آيت‏اللَّه سيد على شوشترى، ملا حسينقلى همدانى، سيد احمد كربلائى و سيد على آقا قاضى تا جناب استاد، همگى اتفاق و تأكيد بر اين استغفار كامل آن‏هم در سجده داشتند.
 اعداد آن 7000 3000 1001 700 400 بار مى‏باشد كه بستگى به دستور استاد و قابليت طالب دارد. اما عدد 400 براى همه، آن هم شب‏ها بعد از نماز عشاء تا هر وقت شب در سجده، نافع است. چون اين ذكر به يك معنى استغفار است و هيچ عوارضى در آن نيست.
 جنابش در آثار اين ذكر مى‏فرمودند:
 1- براى ديدن حالات برزخى مؤثر است، و در نجف برايم كراراً اتفاق مى‏افتاد.
 2- براى تقويت نفس و قلب و مكاشفات بسيار خوب است.
 3- چيزى بهتر از ذكر يونسيه براى پيشرفت راه ندارم.
 4- براى رفع حجب و نوانيت مؤثر است.
 5- استجابت دعا و نجات مؤمنين، از طرف خدا شامل گوينده آن مى‏شود.
 6- تجرد، با مداومت اين ذكر حاصل مى‏شود، چنانكه براى مرحوم سيد هاشم حداد سه روز حالت تجرد برزخى اتفاق افتاد، كه البته مكاشفه اين طول زمانى را ندارد.
 × آخوند ملا حسينقلى همدانى فرموده بود: هر قدر در هر وقت بتوانيد اين ذكر را بگوئيد، و مرحوم شيخ محمد بهارى در تذكرةالمتقين فرموده بود: «سالك در اواسط كارش اين ذكر را بگويد.»
 × حضرت استاد از قول مرحوم سيد هاشم حداد نقل كرد كه ذكر يونسيه براى معرفت نفس و معرفت ربّ مؤثر است، و خودش به ذكر يونسيه مشغول بود.
 وقتى سؤال كردم: در ايام فراغت، همانند راه رفتن و نشستن، چه ذكرى براى نورانيت قلب و رفع حجب خوب است؟ فرمود: «ذكر يونسيه».
 مى‏فرمود: «عدد 3000 به بعد براى كمّلين (سالكينى كه از مراحلى و منازلى عبور كرده‏اند) مى‏باشد.»
 جناب استاد مدت زيادى اين ذكر را در نجف 3000 مرتبه در سجده مى‏گفتند. (ر: ص 93 و 92 و 91)
 
 × چه تعداد؟
 ج: چهارصد مرتبه، كُمّلين 3000 مرتبه، راهى بعد از اين راه نيست به خدا.
 عجيب!
 ج: بله. (مژ: ص 98)
 × درباره سيّد عبدالغفار مازندرانى كه فقيه و عالم اخلاقى بودند، فرمودند:
 «ايشان گاهى براى رفتن به مسجد، با پدرم رفاقت داشت و به خانه پدرم مى‏آمد و وضو مى‏ساخت. از ايشان دستورالعملى خواستم، ذكر يونسيه را به من سفارش كرد.» (آ: ص 24)
 × آقاى حدّاد درباره اين‏كه چه چيزهايى براى معرفت نفس و معرفت ربّ مؤثر است مى‏فرمودند: ذكر يونسيه در سجده و ديگر ذكر «يااللَّه، يااِلهُ، ياربّ» يك ساعت زمانى، در سجده براى تقويت روح خيلى اثر دارد. (آ: ص 29)
 × روزى از آقاى حدّاد پرسيدم: ذكر يونسيه چرا تا «الظّالمين» است تا «نجى المؤمنين» نيست؟
 فرمود: تا «كُنتُ من الظّالمين» است به دليل آن‏كه تا اينجا براى عبد است و بقيه استجابت و نجات مؤمنين از خداست. گفتم: «كلام الملوك، ملوك الكلام». (آ: ص 29)
 × آثار ذكر يونسيه چيست؟
 ج: مداومت ذكر يونسيه اتصال به ارواح، و چشم برزخى باز مى‏گردد. (آ: ص 71)
 × شما شيخ على زاهد قمى شاگرد ملاحسينقلى همدانى را ديده‏ايد و سؤالى از ايشان كرده‏ايد؟
 ج: به ايشان گفتم: چيزى براى راه بندگى به من بدهيد؟ فرمود: على بن ابراهيم قمى مى‏گويد: «لااله‏الاانت سبحانك انّى كنت من الظّالمين» (انبياء 87) (ذكر يونسيه را در سجده دادند) (آ: ص 93)
 درباره شيخ على زاهد قمى فرمودند: موقع وفاتش به خدمتش رسيدم و گفتم چيزى براى راه بندگى به من بدهيد. فرمود: لااله‏الاانت سبحانك انّى كنت من الظّالمين. يعنى اين ذكر يونسيه را (در سجده) بگو. (آ: ص 24)
 × آنهايى كه گذشته خوبى نداشتند و حال مى‏خواهند خوب شوند، چه‏كار كنند؟
 ج: استغفار و ذكر يونسيه بگويند، و عزم بر عدم عود به كارها و صفات ناپسند گذشته كنند. (آ: ص 73)
 
 دو ذكر مرحوم حدّاد
×
مرحوم استاد مى‏فرمودند: مرحوم آقا سيد هاشم حدّاد دو ذكر را ترك نمى‏كرد، يكى ذكر لااله‏الّااللَّه و ديگرى ذكر يونسيه بود. (صح: ص 175)
 
 
سه ذكر
×
معمولاً جناب استاد در اوقات سكوت و تفّكر، سه ذكر را با لحنى خاصّ مى‏گفتند، كه اگر كسى كنارش در اطاق نشسته بود مى‏شنيد.
 1- يا وفى يا اللَّه: يا وفى از اسماء اللَّه است. به معنى وفاكننده به عهد؛ به ابجد كبير 96 مى‏شود؛ و از القاب حضرت رضاعليه السلام مى‏باشد. ايشان از سادات رضوى بودند، و اين اسم را بسيار ياد مى‏كردند.
 2- يا اللَّه المحمود فى كل فعال (فعاله)؛ اين اسم از اسماء ادريسه است و براى قضاء حوائج به عدد خاص نافع است.
 3- لااله‏الّااللَّه؛ نظرشان اين بود كه براى نفى خواطر بسيار نافع است، و گفتن يك لااله‏الااللَّه بهتر از دنيا و مافيها است. (صح: ص 136)
 
 
ذكر ياشافى
×
براى شفاء مريض سؤال شد، فرمودند: (در قرآن آمده است) و اذا مرضت فهو يشفين: حضرت ابراهيم گفت: هروقت مريض شوم خدا مرا شفاء مى‏دهد (شعراء 80) و ذكر ياشافى براى شفاء خوب است.
× عدد شافى 391 مى‏باشد كه براى شفاء (بكسر شين) امراض نافع است. در دعاى كميل آمده است و ذكره شفاء: ياد خدا درمان و شفاء است، و مناسب اسم اللَّه همين اسم مى‏باشد. (صح: ص 157)
 
 
سه چيز با بركت
×
از چيزهايى كه براى برآمدن حاجت دنيايى و آخرتى، اجازه نمى‏خواهد و آثار هم دارد، و حضرت استاد در موارد مختلف به افراد مى‏فرمودند سه چيز است:
 اول: ذكر استغفار؛ استغفراللَّه ربى و اتوب اليه.
 دوم: ذكر صلوات؛ اللّهم صل على محمّد و آل محمّد.
 سوم: صدقه دادن. (صح: ص 165)
 
 
تسبيحات اربعه
×
جناب استاد مى‏فرمود: تسبيحات اربعه يعنى سبحان‏اللَّه و الحمدللَّه و لااله‏الّااللَّه و اللَّه‏اكبر بعد از نماز 30 مرتبه براى نورانيت قلب خوب است، و مرحوم سيد على آقا قاضى به آن امر مى‏كردند. (صح: ص 168)
× از امام رضاعليه السلام روايت است كسى تسبيح تربت امام حسين را داشته باشد و آنرا بگرداند و تسبيحات اربعه را بگويد؛ براى هر يك دانه، خداوند براى گوينده 6000 حسنه بنويسد و 6000 گناه را محو كند و 6000 شفاعت براى او بنويسد و 6000 درجه او را بلند كند. (مفاتيح الجنان ص 830)
 پس سزاوار است سالكين الى اللَّه با تسبيح تربت مخصوصاً قبل از طلوع آفتاب و قبل از غروب آفتاب صد مرتبه تسبيحات اربعه را با توجه بگويند تا مصداق اين آيه «و سبّح بحمد ربّك قبل طلوع الشّمس و قبل غروبها»: تسبيح خدا قبل از طلوع آفتاب و قبل از غروب آفتاب كن (طه 130) بشوند. (صح: ص 168 و 169)
 
 
براى نورانيت قلب
× بسيارى از اوراد و اذكار حضرت استاد براى تنوير قلب و تهذيب نفس بوده است؛ كه آنها را در دو كتاب آفتاب خوبان و روح و ريحان درج كرديم.
 از جمله مى‏فرمود: اين ذكر «اللَّه لا اله الّا هو الحىّ القيّوم» بعد از نماز صبح يك اربعين به عدد 1001 مرتبه با نگاه به... براى نورانيت قلب خوب است. (صح: ص 171)
 
 
ارتباط با خدا
×
خيلى دلم مى‏خواست بدانم ايشان ارتباطشان با خدا چگونه است. يك‏بار پيششان بودم به قلبشان اشاره كردند و فرمودند: سرت را بگذار اين‏جا، گوشم را گذاشتم، شنيدم يك كلمه‏ايى دائم تكرار مى‏شود. گفتم آقا ذكر شما فلان كلمه است؟ فرمودند: بله!
 مثل ساعت كه دائم كار مى‏كند، اين كلمه تكرار مى‏شد، ارتباطشان با خدا اين‏گونه بود. (مى: ص 67)
 
 
قوت ذكر ايشان
×
با اينكه محضر خيلى از بزرگان را درك كرده‏ام ولى از لحاظ ذكر هيچكدام را به قوّت ايشان نديده‏ام. (مى: ص 87)
 
 
ذكر الحىّ
×
مى‏فرمودند: ذكر «الحىّ» هفتاد مرتبه صبح‏ها براى نورانيت قلب و عافيت (سلامتى و صحّت قلب) خوبست و بعضى اين را سرسر مى‏خوانند. (صح: ص 176)
 
 
اللَّه‏الصمد
× آيةاللَّه كشميرى‏رحمهم الله فرمود:
 «مدّتى مشغول ذكر شريف «اللَّه‏الصمد» بودم و به آن مداومت داشتم تا اين‏كه در حال كشف و شهود ملكى ديدم كه سينى به من هديه كرد كه وسط آن با خط بسيار زيبا و نوارنى ذكر «اللَّه‏الصمد» حك شده بود.
 من از اين واقعه فهميدم كه نصاب و زمان اين ذكر به پايان رسيده و وقت ظهور آثار و بركات توجه اين اسم شريف فرا رسيده است و آن‏چه كه به واسطه اين اسم بايد به من برسد، رسيده است». (مژ: ص 36)
 
هو الحى
×
خيلى وقت‏ها آدم احساس مى‏كرد ايشان دارد «هو الحى» مى‏گويد، با نفس كشيدنش «حى» مى‏گويد. (مى: ص 76)
 
يا لطيف
×
از ذكرهايى كه براى لطافت و نورانيّت و روحانيّت به آن نظر داشتند ذكر «يالطيف» بود، كه در «لطيف»، مهربانى و ملاحت و رفق از آثار آن به دست مى‏آيد كه البته دو نوع مى‏فرمودند: يكى در يك شب خاص، و ديگرى در اربعينى با عدد و لباس و زمان خاص كه براى ديدن انوار و مكاشفات مؤثر است. (مى: ص 98)
 
 هفت مرتبه نادعلى‏عليه السلام
×
گاهى دستم را به طرف حرم اميرالمؤمنين‏عليه السلام دراز مى‏كردم و هفت مرتبه «نادعلى» مى‏خواندم و حاجتم برآورده مى‏شد. (مى: ص 63)
 
 اثر ذكر
×
آثار اذكار تا چه وقت ظاهر مى‏گردد؟
 ج: بايد يك حول (يك سال) بگذرد تا اثرش معلوم شود. (آ: ص 72)
 × كسى به استاد عرض كرد ذكر مى‏گويم اثرش را نمى‏بينم، علّتش چيست؟ (آ: ص 72)
 ج: آقا به زبان عربى محلى به يكى از دوستانش كه كنارش بودند، فرمودند: او زمان الآنش را مى‏بيند امّا دفتر كهنه احوال و اعمال گذشته را ورق نمى‏زند (كه چه خرابى‏هائى دارد). (آ: ص 73)
 × اذكارى كه مدت زمانى‏اش زياد طول مى‏كشد آثار آن كى و چه‏وقت ظاهر مى‏گردد؟
 ج: در اذكارى مانند ذكر «يا حىُّ يا قيّوم» همان روزهاى سوم و چهارم حجاب‏ها كنار رفته و چشم بصيرت باز مى‏شود كه رؤيت آنها حدّ و حصر ندارد. (آ: ص 66)
 × تأثير اذكار طبق روايات تا يك سال مثمر ثمر خواهد بود. (آ: ص 54)
 
 روزه
 روزه‏دار

× ايشان روزها معمولاً روزه بود. دو سه روز پشت سر هم روزه مى‏گرفت، غذا كم مى‏خورد و قرآن بسيار مى‏خواند. (مى: ص 47)
 
 رزق 
 × آيا درس معيار رزق هم است؟
 ج: درس معيار رزق نيست چه آن كه قرآن فرموده: وَ لَو أنَّ اَهلَ القُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوا لَفَتَحنا عَلَيهِم بَرَكات مِنَ السَّماءِ وَ الاَرض؛ ايمان و تقوا را معيار قرار داده است. اين فضل خداست به هركه بخواهد مى‏دهد؛ ذلِكَ فضلُ اللَّه يُؤتيهِ مَن يَشاء. (ر: ص 135)
 × آيا سوره توحيد (قل هواللَّه احد) براى رزق مؤثر است و نمونه هم دارد؟
 ج: شخصى از علماء هند كه سيد هم بود به نجف آمد، من و پدرم نزدش رفتيم. او مى‏گفت: يك نفر يا صد نفر مهمان بر ما وارد شود براى عيالم فرق نمى‏كند و همه مهمانها را مى‏رسد، علتش مداومت بر سوره توحيد است. (ر: ص 138)
 
 زندگى‏نامه
 در دنيا نبود

× آقاى كشميرى در دنيا نبود. اگر فرضاً من بيرون مى‏رفتم و مى‏آمدم و هوا تاريك شده بود و كليد برق بالاى سرش بود، آن‏را روشن نمى‏كرد و من آن‏را روشن مى‏كردم. اگر بازار مى‏رفتم و برمى‏گشتم و مى‏گفتم فلان چيز قيمتش اين‏قدر شده، مى‏فرمود: «يعنى بالا رفته يا پايين آمده اس»؟ اگر در مورد جهيزيه دختر با او صحبت مى‏كردم، مى‏گفت: «يعنى چه؟ هم دختر بدهد و هم جهيزيه»؟! بازار نمى‏رفت؛ مگر براى اندازه‏گيرى لباس به خياطى برود. در خريد و خرابى خانه و جهيزيه دختران دخالت نداشت.
 × اين‏ها كلمات همسر محترمه استاد بود كه در تاريخ 88/12/28 در منزلشان در تهران درباره استاد فرمود. (مژ: ص 76)
 

 زن

× آيا زنان به مقامات عرفانى بلند مى‏رسند؟
ج: ممكن است ولى تا به حال در ايران و عراق نديدم و نشنيدم. (آ: ص 65)
 
 
زيارت
 زيارت اهل قبور
×
حضرت استاد مسافرت مكّه و مدينه نصيبش نشد و قبور پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله و چهار امام‏عليه السلام، را از نزديك زيارت نكردند. از قبور ائمه اميرالمؤمنين‏عليه السلام و بعد امام حسين‏عليه السلام، و از امام‏زاده‏ها حضرت ابوالفضل در كربلا و سيّد محمد فرزند امام هادى‏عليه السلام در سامراء؛ و از قبور علما به قبر سيّد على آقا قاضى در نجف و باباركن‏الدين در تخت فولاد زياد اهميّت مى‏دادند و ممتاز مى‏شمردند. (آ: ص 51)
 
 زيارت قبور
×
جناب استاد را مسافرت حجّ‏بيت اللَّه نصيب نشد و مكه و مدينه را از نزديك نديدند، چون از شرايط آن استطاعت مالى است و براى ايشان مقدور نشده بود.
 روزى در اواخر عمر استاد، صبح دو نفر جوان عرب به نزد ايشان آمدند و گفتند: ما فرزند فلانى هستيم كه قبلاً در نجف كاسب بوده و با شما مرتبط بوده است، و الان در كويت (يا بحرين) اقامت دارد. نذر كرده كه اگر حاجتش برآورده شود، شما را به حج تمتع ببرد. براى اين دستور پدر خدمتتان رسيديم، چه مى‏فرماييد؟
 ايشان فرمودند: به پدرتان سلام مرا برسانيد و بگوييد من استطاعت جسمانى ندارم و نمى‏توانم بيايم، از ايشان اين وجوب ساقط است.
× اما از قبور ائمه‏عليه السلام در عراق و ايران همه را زيارت كردند و از ائمه، قبر حضرت اميرالمؤمنين و امام حسين‏عليهما السلام را بسيار اهميت مى‏دادند و از قبور امام‏زاده‏هاى عراق حضرت ابوالفضل‏عليه السلام در كربلا و سيد محمّد در سامرا و از قبور وادى‏السلام در نجف، شيخ زين‏العابدين مرندى و سيد على آقا قاضى را بسيار توصيف مى‏كردند و زياد بر سر قبر آنان مى‏رفتند.
 از قبور قم هم حضرت معصومه‏عليها السلام و على‏بن جعفرعليه السلام را مهم مى‏شمردند.
 از قبور اصفهان، قبر باباركن‏الدين در تخت فولاد را اهميت مى‏دادند و مى‏فرمودند مظهر لااله‏الّااللَّه مى‏باشد.
× بر اثر زيارت قبور اكثر امام‏زاده‏هاى قم فرمودند: وقتى مريض شدم به مكاشفه ديدم، عده‏اى سيد كه عمامه سبز بر سر داشتند به عيادتم آمدند، فهميدم اينها امامزاده‏هايى بودند كه من به زيارت قبورشان رفته بودم.
 زمانى فرمودند: هركس حاجتى داشته باشد، سه روز سر قبر يكى از علماء كه نفوس و زهدش بيشتر باشد برود و يك حمد و يازده قل‏هواللَّه‏احد بخواند به صاحب آن قبر هديه كند و بعد هزار و يك مرتبه لااله‏الّااللَّه بگويد اثر داد و تجربه شده است.
 وقتى عيالم و عيال يكى از دوستان، از نجف به ايران آمده بودند و راه مدتى بسته شده بود، اين ذكر را سه روز شروع كرديم. عيال دوستم بعد از سه روز و عيالم بعد از دو روز به نجف بازگشتند.
× حضرت استاد با يكى از تلامذه با هم به زيارت امامزاده شاه جمال (از اولاد حضرت موسى‏بن جعفرعليه السلام) واقع در جاده قديم اصفهان - قم رفتند. دعاى احتجاب مى‏خواندند، بعد خطاب به امامزاده فرمودند: بنى‏اميه، شما سادات را آواره كردند و صدام ما را آواره كرد، دو مرتبه به ديدن شما آمدم شما به ديدنم نيامديد. بعدازظهر حضرت استاد و تلميذ يك خواب مانند هم ديدند و آن اين بود كه مى‏بينند امامزاده شاه جمال كه گندمگون و شكلش مانند حضرت موسى‏بن جعفرعليه السلام است مى‏آيد، آن تلميذ مى‏خواهد دست ايشان را ببوسد كه امامزاده مى‏فرمايد: اول آن آقا و به طرف استاد مى‏رود و با استاد معانقه مى‏كند و زمزمه استاد و تلميذ اين بود كه «و من يشابه أبه فما ظلم» (كنايه از اين‏كه چقدر با پدرش موسى‏بن جعفرعليه السلام شباهت دارد).
× روزى استاد به سر قبر عالمى از اهل معرفت به نام امامزاده زيد، مدفون در قبرستان نو (شيخ عبدالكريم حائرى) مى‏رود و با فاتحه و ديگر اذكار روح او را شاد مى‏كند.
 بعدازظهر استاد در عالم رويا مى‏بيند كه صاحب قبر عذرخواهى مى‏كند كه شما وقتى سر قبرم آمديد به استقبال روحى از علما رفته بودم كه تازه فوت كرده بود.
× روزى يكى از تلامذه با جناب استاد به قبرستان على‏بن جعفرعليه السلام مى‏روند. استاد مى‏فرمايند: عجيب است نمى‏بينى اينجا را نور فرا گرفته است، انگار امام زمان‏عليه السلام اينجا بوده شما نمى‏بينيد؟ عرض مى‏كند: نه. و وقتى ديگر درباره قبرستان على‏بن جعفر فرموده بود: ماشين‏هاى پارك شده كنار اين قبرستان را نور فرا گرفته است.
× در قم خيابان آذر (طالقانى) قبر موسى مبرقع، فرزند بلافصل امام جوادعليه السلام قرار دارد كه جدّ استاد بوده است و در كنار قبرش چهل نفر از سادات مى‏باشند كه مى‏گويند «چهل اختران». وقتى استاد براى زيارت مى‏آيند، ايشان را به مشاهده مى‏بيند و مى‏فرمايند: توى اين چهل نفر بچه شيرخوار هم هست.
× مى‏فرمودند: وقتى با شيخى با هم به قبرستان تخت فولاد، سر قبر باباركن‏الدين رفتيم، يكى از اولياء خدا وارد شد و من و آن شيخ رابه نجف اشرف برد و سير داد و برگرداند، اين مكاشفه نبود. (ر: 75 و 74 و 73)
 
 
حرم امام رضاعليه السلام
× ظاهراً در سفر اول از نجف به مشهد، وقتى وارد حرم مطهر امام رضاعليه السلام شدند و چشمشان به ضريح مطهر خورد، چنان جذبه‏اى ايشان را گرفت كه بى‏اختيار با صداى بلند گفت: «واللَّه هذا ابن رسول اللَّه» قسم به خدا اين امام فرزند رسول خداصلى الله عليه وآله وسلم است. (مى: ص 61)
 
 تنهايى زيارت مى‏خواند
×
ايشان خودش هميشه تنهايى زيارت مى‏خواندند. يك‏بار من رفتم كنارش بايستم، اما ديدم خودش را كنار كشيد و مى‏خواست تنها باشد و من هم ديگر چيزى نگفتم. (مى: ص 51)
 
 زيارت جامعه
×
ايشان كسى نبود كه مكان خيلى در او تأثير داشته باشد. چه در قم و چه در مشهد زيارت جامعه مى‏خواند، و بعد از آن ديگر دعا و سكوت بود. (مى: ص 80)
× در توسّل و زيارت اميرالمؤمنين‏عليه السلام زيارت ششم را سفارش مى‏كردند و مى‏فرمودند: مرحوم سيد على آقا قاضى به اين زيارت تأكيد داشتند. (ر: ص 98)
 امام صادق‏عليه السلام فرمود: من ضامنم نزد خدا، هر كس زيارت كند امام على و امام حسين‏عليه السلام را به اين زيارت، خواه از نزديك و خواه از دور زيارتش مقبول و عملش مزد داده شود، و سلامَش به ايشان برسد و پسنديده گردد و حاجت‏هايش برآورده گردد هرچند بزرگ باشد.
 اول زيارت اين است: السلام عليك يا رسول‏اللَّه السلام عليك يا صفوةاللَّه السلام عليك يا امين‏اللَّه  لا فرّق بينى و بينكما. (ر: ص 99)
 
 
زيارت امين‏اللَّه و عاشورا
×
به زيارت امين‏اللَّه و زيارت عاشورا خيلى علاقه داشتند. مخصوصاً زيارت امين‏اللَّه كه حتى در خواب هم اين زيارت را مى‏خواندند. نمى‏دانم چه حالتى داشتند، شايد همان موقع رفته بودند حرم و براى حضرت اميرعليه السلام زيارت مى‏خواندند. (مى: ص 24)
× درباره زيارت عاشورا مى‏فرمودند: بسيار خوب است، لكن شخص بايد مواظب باشد براى بعضى حوائج كه ارتباطى با زيارت ندارد، نخواند (كه چوب دارد). (ر: ص 101)
× آيا زيارت عاشورا ختمى هم دارد؟
ج: چهل روز براى روا شدن حاجات خوب است، لكن زيارت عاشورا سنگين است و براى بعضى حوائج چوب (و عوارض) دارد. (آ: ص 71)
 
 
زر فانصرف 

×
عبارت «زُر فَانصَرِف، زيارت كن و برگرد» در زيارت كدام يك از امامان‏عليه السلام است؟
ج: اين مختص زيارت امام حسين‏عليه السلام است، چون حق زيارت او را كسى نتواند به جاى آورد، لذا دستور آن است زياد در حرم مطهر توقف نكنند. (آ: ص 78)
 × از قبور كدام يك از علما بيشتر بهره‏مند مى‏شديد؟ 
 ج: از قبر شيخ زين‏العابدين مرندى و سيد على آقا قاضى‏قدس سره. (آ: ص 80)
 × از قبور اولياء چه بايد خواست؟
 ج: معرفت خدا، «وَ ما خَلَقتُ الجِنَّ وَ الاِنسِ اِلّا لِيَعبُدُون»: من جن و انس را نيافريدم، مگر به اين خاطر كه مرا عبادت كنند. يعنى مرا بشناسند.
 × شما قبور باباركن‏الدين و حاج محمدصادق تخت فولادى را (به تاريخ 16 آبان 1374) در اصفهان ديده‏ايد. نظر جناب‏عالى درباره اين دو چيست؟
 ج: بابا ركن‏الدين روح و ريحان است و از حاج محمدصادق قوى‏تر است.
 × آيا از قبر بابا ركن‏الدين چيزى هم طلب كرديد؟
 ج: خواستم بفهمم ذكر او چه بوده، الهامم شد كه ذكرش «لااله‏الّااللَّه» بوده است. (آ: ص 82)
 × رفتن افراد شب‏ها به قبرستان اشكال دارد؟
 ج: رفتن شب به قبرستان كراهت دارد و علتش اين است كه در برزخ مثل شب‏هاى ما، رسول‏اللَّه‏صلى الله عليه وآله براى اموات مؤمنين مجلس دارند، وقتى فاتحه در قبرستان خوانده مى‏شود آن را حضور متوفى مى‏برند، مجبور مى‏شود از مجلس رسول‏اللَّه‏صلى الله عليه وآله بيرون آيد، و وجه كراهت يكى اين است. (آ: ص 81)

>