• Css Template Preview
  • Css Template Preview
  • Css Template Preview
  • Css Template Preview
  • Css Template Preview
  استخارات
جستجو

استخاره
 
استخارات
 
دعاى قبل از استخاره
 
استخاره‏اى با قرآن
 
دست روى قرآن
 
استخاره‏اى خاص
 
تسبيح بهانه است
 
همانندم
 
استخاره‏اى با دو معناى متفاوت
 
دو جواب صحيح
 
آب قم، آب نجف
 
خصوصيات پدر داماد
 رفتن به عراق
 
سفر تبليغى
 
نيت مطابق قرآن
 
تو (درون) هستى، تو تر برو
 
رزق بسيار دارد
 
پيام اميرالمؤمنين
 
استخاره خيلى خوب
 
عنايت حضرت ابوالفضل
 
علت نگرفتن استخاره
 
آية الله خويى براى معالجه
 
همانند دكتر عمومى و فوق‏تخصص
 
من امام زمان او بودم
 
استخاره ازدواج
 
رياضت استخاره

 

 

******************************************************

 

استخاره
 × يكى از مراجعات به جناب استاد در نجف و بعد در ايران استخاره ايشان بود. انواع استخارات را وارد بودند. با تسبيح، با قرآن و با الهام، و هر كدام از تسبيح و قرآن را هم كه اقسام گوناگون دارد، مى‏دانستند. (ر: ص 64)
 
 
استخارات 

 دعای قبل از استخاره

× بيشتر اوقات حضرت استاد استخاره مى‏گرفتند اين دعا را قبل از استخاره مى‏خوانند «اَللّهُمَّ يا مَن يَعلم، اِهدِ مَن لا يَعلَم، يا دَليلَ المتحيّرين، استخير اللَّه برحمته خيرة فى عافيه» (مى: ص 100)
 
 استخاره‏اى با قرآن
  × استاد گاهى استخاره‏اى با قرآن آن هم براى عده‏اى خاص مى‏گرفتند كه بعد از بازكردن قرآن، شش ورق را مى‏شمردند؛ آيه اول صفحه اول، آيه اول يا آيه سوم صفحه سوم، آيه ششم صفحه ششم را نگاه مى‏كردند بعد طبق برداشت خاص، گاهى آينده و ثمرات آن كار و يا آفات آن را بيان مى‏داشتند؛ و گاهى گذشته شخص را مى‏گفتند و اين بستگى به حال استخاره‏اى ايشان داشت.
 البته اين قاعده هميشگى نبود، چه بسا قبل آيه و بعد آيه و گاهى چند آيه اطراف را هم مى‏ديدند و مطالبى را بيان مى‏داشتند. مثلاً يك نفر موفق به زيارت بقيع در مدينه شد و از امام سجّادعليه السلام طلب ذرّيه پاك و با تقوا كردند. بعدها كه حضرت استاد طبق قرآن براى آن شخص استخاره‏اى گرفتند فرمودند: ذرّيه (نسل از فرزند و نوه و نبيره و...) شما بسيارند. (صح: ص 138)
 
 دست روى قرآن
 × از آنجايى كه جناب استاد صاحب استخاره بودند و به عنايت اين مقام را دارا بودند؛ گاهى دست روى جلد قرآن مى‏گذاشتند و جواب استخاره را مى‏دادند.
 وقتى علت را پرسيدند كه چطور مى‏شود شما دست روى جلد قرآن مى‏گذاريد و جواب استخاره را مى‏دهيد؟! فرمود: وقتى حالش آمد همه چيز در جواب به ذهن و قلب مى‏آيد. (صح: ص 151)
 
 
استخاره‏اى خاص
  × در سال 1367 فرمودند: هرگاه انسان سه مرتبه صلوات بفرستد؛ و صد مرتبه «استخيراللَّه برحمته خيرة فى عافيه» بگويد؛ بعد يك قبضه تسبيح را بگيرد، يكى بيايد بسيار خوب، دو تا ميانه مايل به بدى، سه تا زحمت دارد و عاقبتش خوب، و چهار تا بسيار بد است. اين استخاره ردخور ندارد و (براى اهلش) به دل الهام مى‏شود. (صح: ص 172)
 
 تسبيح، بهانه است
 × در استخاره گرفتن استاد با تسبيح، تسبيح بهانه بود.
 مى‏فرمود: «وقتى حالش مى‏آيد، به دلم الهام مى‏شود». در اين ارتباط نمونه‏اى از استخاره عارف باللَّه آقاى قاضى را نقل مى‏كنم:
 «رشلاش تاجر مذهبى و صاحب شركت مسافربرى، يكى از فرزندان مرحوم قاضى را مى‏بيند و از او ند استخاره مى‏گيرد. جواب استخاره، آرى و يا نه بود. تاجر مى‏گويد: اين هم شد استخاره؟! فرزند قاضى از او علّت را مى‏پرسد. او مى‏گويد: هنگام ظهر يك روز تابستان كه هوا بسيار گرم بود و ماشين‏هاى مسافرتى ما مسافر نداشتند، پدرت را ديدم كه عبا بر سر به طرف شركت مسافربرى ما مى‏آيد. عرض كردم: استخاره مى‏خواهم. او تسبيح را از جيبش بيرون آورد و شروع به استخاره كرد. هنگام استخاره نگاهى به بالا مى‏انداخت، سپس دانه‏هاى تسبيح را مى‏گرفت. پيش از آن‏كه دانه‏هاى تسبيح را بشمرد، جواب استخاره را مى‏فرمود. دوباره با كمى فاصله، استخاره ديگرى گرفتم و توضيح داد. با اين‏كه مسافرى نبود به راننده گفتم: ماشين را روشن كند و آقاى قاضى را به كوفه ببرد. خودم هم سوار بر ماشين شدم و استخاره ديگرى گرفتم.
 × در هر استخاره نمى‏گفت خوب است يا بد؛ بلكه پاسخ استخارات را با عباراتى كوتاه مى‏فرمود: كار قابل قبول نيست. هرگز به سخن او گوش فرا نده. معامله سودآور نيست. به حول قوه الهى سفر كنيد.» (مژ: ص 46 و 47)
 
 
همانندم!!
× فرمودند: روزى به ذهنم آمد كه آيا كسى مثل من هست كه استخاره بگيرد، به يك زن روستائى برخوردم كه حضرت ابوالفضل استخاره را به او عنايت كرده بود.
 به او گفتم: مى‏توانى حالات مرا هم بگوئى؟ گفت: حرزى در گردنت است آنرا در بياور تا بگويم!
 من حرز را درآوردم و او بعضى خصوصيات داخلى خانه را گفت: بعد خودم هم بعضى صفات و خصوصيات درونى او را گفتم. (صح: ص 165 و 166)
 
 
استخاره‏اى با دو معناى متفاوت
 

 × استخاره‏هاى ايشان مثل اينكه الهامى بود، خانمى آمده بود استخاره بگيرد و مى‏گفت: «من به استخاره آقا خيلى اعتقاد دارم چون قبلاً استخاره گرفتيم براى مغازه، به همسرم فرموده بود، براى شما مغازه خوب است اما براى خانم بد است.
 من گفتم چطور مى‏شود براى شوهر خوب و براى من بد باشد. اگر خوب است براى هر دو خوب و اگر بد است براى هر دو نفر بد است!! بعد ديدم دائم در مغازه، شوهرم مى‏گويد فلان چيز را (از خانه يا انبار) بيار، شيشه را بيار و... ديدم از صبح تا شب در خدمت مغازه‏ام و معنى استخاره را تازه فهميدم كه چرا براى يك نفر بد است.» (مى: ص 29 و 30)
 

 

دو جواب صحيح
×
در موضوع زنى روستايى كه حضرت اباالفضل‏عليه السلام براى امرار معاش استخاره با تسبيح را به وى تعليم كرد؛ استاد در رابطه با سخن آن صاحب استخاره كه گفت: «وقتى تسبيح را براى استخاره مى‏گيريم، كسى در گوش من چيزى مى‏گويد»،  فرمود: «من و شيخ شيرازى نزد او رفتيم. شيخ از او خواست استخاره كند و زن در جواب گفت: «اى شيخ! ريشت دست اهل ظلم است. پيش آنها نرو«. شيخ خيلى تعجّب كرد. بعد خودم به او گفتم: استخاره‏اى هم براى من بگير! گفت: »اى سيّد! تو قصد مسافرت دارى و لكن كسانى كه اطرافت هستند، نمى‏گذارند».
 از او كه جدا شديم از شيخ پرسيدم؛ استخاره‏ات چه بود؟ گفت: «مى‏خواستم به ايران بروم، منتها ويزاى سفر دست شُرطه‏ها و بعثى‏هاست كه اهل ظلم‏اند كه گفت: ريشت دست آنهاست»!! من هم گفتم: نيت كردم )از فشار حكومتى‏ها( به ايران بروم كه مانع را گفت ولى خوب و يا بد سفر را نگفت.» (مژ: ص 78)
 
 
آب قم، آب نجف
 × فرزند يكى از علماى قم در نجف با استاد رفاقت و دوستى داشت. روزى از استاد پرسيد: «پدر من در علم بالاتر و اعلم است يا فلان عالم بزرگ نجف»؟
 ايشان فرمود: «عالم مقيم در نجف از پدرتان در اعلميت، بالاتر است».  آن آقازاده قمى زير بار نرفت و قبول نكرد.
 استاد فرمود: «به قرآن تفأل مى‏زنم، هرچه آمد همان مورد قبول است»؟ گفت: «آرى» و استخاره گرفتند و اين آيه آمد: »هو الذى مرج البحرين هذا عَذب فرات و هذا ملح أُجاج«. يعنى او كسى است كه دو دريا را به هم پيوست، اين يكى شيرين و گوارا و آن يكى شور و تلخ است.
 استاد فرمود: «آب قم شور و تلخ است و آب نجف شيرين و گوارا است».
 نظر استاد طبق آيه به صواب در آمد. (مژ: ص 49)
 
 
خصوصيات پدر داماد
 × روزى سيدى از اهل علم منزل استاد مشرّف شد؛ و با ايشان آشنا بود. عرض كرد: پدرى در تهران به من گفت: نزد آيت‏اللَّه كشميرى استخاره‏اى براى ازدواج پسرم بگير.
 استاد با قرآن استخاره گرفتند؛ جالب آنكه در مورد ازدواج پسر استخاره گرفتند، ولى خصوصيات پدر را هم بيان داشتند؛ و آن سيّد تعجّب كرد كه استخاره براى پسر است خصوصيات نامطلوب پدر را مى‏گويد. (صح: ص 161)
 
 
رفتن به عراق
 × بارها صحبت اين مى‏شد كه استاد به عراق بازگردند، با ديد درونى مى‏فرمودند، نه، صدام كسى نيست كه به او اطمينان كرد )همانطور كه بسيارى از علماء را كشت( چنانكه با ديگران چه‏ها كه نكرد.
 فرمودند: يك بار گفتم: با قرآن استخاره بگيرم ببينم چه مى‏آيد؛ اين آيه آمد »لا تعثوا فى الارض مفسدين: در روى زمين به فساد نكوشيد )هود:85) كه نهى در رفتن آمد. )صح: ص 177)
 
 
سفر تبليغى
  × طلبه‏اى براى سفر تبليغى - فرهنگى، نزد مجتهدى رفت و آن مجتهد از استخاره‏اى كه براى او گرفتند تعريف نكردند.
 بعد خدمت آيت‏اللَّه كشميرى آمدند و جريان استخاره را گفتند، فرمودند: آن آيه استخاره را بخوانيد، طلبه خواند.
 فرمودند: اين سفر تبليغى مشكلات دارد لكن از نظر رزق بسيار خوب است. آن طلبه مسافرت فرهنگى رفتند، و همانطور كه جناب استاد فرمودند: با مشكلاتى كه داشت از نظر رزق و روزى بسيار پرثمر بود. (صح: ص 187)
 

 

  × روزى چند نفر از اهل علم در حضور حضرت استاد بودند و صحبت از كسالت و مريضى جسمانى شد، و يك نفر از آنان اصرار كرد كه اجازه بدهيد من دوش و دستها و كمر شما را مشت و مال بدهم، تا شايد رفع كسالت و خستگى شود. ايشان قبول نكردند. آن شيخ اصرار كرد.! فرمودند،؛ استخاره مى‏گيرم اگر خوب آمد اين كار را بكنيد، ولى خود استاد بى‏ميل بود.
 استخاره گرفتند و اين آيه سوره 73 اعراف آمد «صالح پيغمبر به قوم ثمود گفت: اى قوم دليل روشنى از طرف پروردگارتان براى شما آمده: اين ناقه )شتر( الهى براى شما معجزه‏اى است او را به حال خود واگذاريد كه در زمين خدا بخورد و آن را آزار نرسانيد، كه عذاب دردناكى شما را خواهد گرفت» همان طورى كه استاد فرمودند: نبايد اينكار را بكند كه نيّت با آيه استخاره تطابق نمود. (صح: ص 189)
 
 
تو (درون) هستى، تو تر برو
 × حضرت استاد اوايلى كه از نجف به قم آمدند مجتهدى پرهيزگار به ديدنشان آمد. از جمله مطالبى كه به ايشان فرمود اين بود: تو (درون) هستى توتر برو (يعنى خودت را نشان نده) من يك‏بار چيزى از خود نشان دادم، چوب خوردم (يا فرمود: پشيمان شدم) مدتى نگذشت كه حضرت استاد در سكوت مطلق فرو رفتند ولى آن مجتهد پرهيزگار رساله نوشتند و مشهور شدند!!
 همان مجتهد روزى درباره زياد استخاره كردن حضرت استاد گفتند: استادهاى ما، ما را از اين كارها منع مى‏كردند.
 امروزه همان مجتهد در اين مسأله بيشتر از ديگران در اين موضوع مورد مراجعه مردم قرار گرفتند. (مى: ص 100و99)
 
 
رزق بسيار دارد
  × يك نفر از اهل علم جهت رفتن به سفر تبليغى نزد مرحوم آيت‏اللَّه بهجت رفته بود تا براى او استخاره بگيرد. ايشان هم استخاره گرفت و استخاره بد آمد.
 آن طلبه نزد استاد آمد و جريان استخاره را گفت. استاد فرمود: »آيه‏اى كه در استخاره آمده را اگر مى‏دانيد، بخوانيد«. چون آيه استخاره را خواند، استاد فرمود: »اين سفر مشكلاتى دارد، ولكن از نظر رزق بسيار خوب است».
 آن اهل علم به محل وعظ و ارشاد رفت و بعد از مراجعت گفت: «سفر مشكلاتى داشت، امّا طبق فرمايش استاد از نظر رزق بسيار عالى بوده است». (مژ: ص 25)
  
پيام اميرالمؤمنين
 × فرمودند: عده‏اى عرب درب خانه‏ام آمدند و گفتند: «خيره»
 يعنى برايمان استخاره بگير. ديدم اگر اينكار را بكنم خيلى وقت مى‏گيرد، گفتم شما برويد صحن حضرت اميرعليه السلام، من مى‏آيم آنجا و برايتان استخاره مى‏گيرم. ولى من به صحن نرفتم.
 آقائى به نام سالارى شب حضرت اميرعليه السلام را خواب مى‏بيند كه برو به سيد عبدالكريم بگو چرا مردم را در صحن علّاف مى‏كند. (مى: ص 74)
 
 
استخاره خيلى خوب
 × روزى به ايشان گفتم: آقا مى‏خواهم از عراق بروم، اين‏جا خيلى اختناق است و صدام اذيت مى‏كند، براى من استخاره بگيريد كه بروم يا نه.
 ايشان استخاره گرفتند و فرمودند: استخاره خيلى خوب است. بعد از آن، يك روز به من گفتند: من (براى خودم) هم استخاره گرفتم، گفته‏اند زودتر (از عراق) برو. اما چيز ديگرى نمى‏گفتند. (مى: ص 49)
 
 
عنايت حضرت ابوالفضل‏عليه السلام
 × يك روز درس آقاى بهجت تعطيل بود. رفتم منزل ايشان، فرمودند: امروز مباحثه نيست، ولى مانعى ندارد تشريف بياوريد. رفتم در اتاق، آقاى بهجت تكيه داده بود ولى آقاى كشميرى تكيه نداده بودند، مانند قدما كه نزد استاد نشسته بود. آقاى كشميرى داشتند درباره زنى كه حضرت ابوالفضل‏عليه السلام به او عنايت كرده و استخاره مى‏گرفت و دقيق جواب مى‏داد مى‏فرمودند كه يكبار برايم استخاره گرفت و در آخر گفت: پس راست برو؛ و نصيحت ملّا حسينقلى همدانى را به من كرد بعد آقاى كشميرى گفتند: شصت و خوردى نوع استخاره مى‏دانم حتّى از هندى‏ها هم در اين‏باره اجازه دارم.
 × توضيح آنكه حضرت استاد صاحب استخاره بودند و يكى از آنها از عنايت حضرت اميرالمؤمنين‏عليه السلام بود. (مى: ص 102 و 103)
 

 
علّت نگرفتن استخاره
 × حجةالاسلام سيّد محمّدعلى لياقت حسين رضوى در زينبيه سوريه برايم نقل كرد كه شخصى در صحن امام حسين‏عليه السلام از آيةاللَّه كشميرى (ره) استخاره طلب مى‏نمايد و ايشان قبول نمى‏كند. دوباره تقاضا مى‏كند و ايشان رد مى‏فرمايد. براى بار سوم كه تقاضايش را تكرار كرد، اين‏بار استاد فرمود:
 «شما چه‏طور با حال جنابت در صحن امام حسين‏عليه السلام آمدى كه برايت استخاره بگيرم»؟! (مژ: ص 24)
 
 
آيةاللَّه خويى براى معالجه
 × روزى استاد فرمود: زخمى بر جايى از بدن مرحوم آيةاللَّه خويى پديدار شد. در اين ارتباط آقاى خويى دست به استخاره زد كه اگر خوب بيايد براى معالجه به بغداد برود. استخاره طبق نظر او بد آمد. من (استاد) وقتى اين مطلب را شنيدم گفتم: آيه استخاره را بخوانيد. چون خواندند، گفتم آيه استخاره دليل بر خوبى و معالجه به بغداد است؛ چرا كه هر چيزى را مربّى است. پزشكان اگرچه در ايمان كمبود دارند، امّا در كارشان تخصص دارند و پزشك، مربىِ كارِ معالجه است. آيةاللَّه خويى اين توضيح را پسنديد و براى معالجه به بغداد رفت و نتيجه گرفت.»
 × فقير گويد: آيه استخاره را استاد تلاوت كردند ولى به خاطر عدم يادداشت، فراموش كردم. (مژ: ص 33)
 
 
همانند دكتر عمومى و فوق‏تخصص
× در قم مجتهدى بود كه قريب صد سال عمر كرد و معروف به صاحب استخاره بود. وقتى استاد از نجف به قم آمد، بعضى عرض كردند: «آقايى در قم مى‏باشد كه صاحب استخاره است». نمى‏دانم در منزل چه كسى ملاقاتى حاصل شد و استاد از او استخاره‏اى گرفت.
 بنده از استاد پرسيدم: «استخاره‏اش چه‏طور بود»؟ فرمود: «آن طور كه مى‏گويند نيست».
 × در مثال مى‏گوييم تشخيص يك دكتر عمومى با دكتر فوق تخصص چه‏قدر فاصله دارد! آن شخص به منزله دكتر عمومى و استاد به منزله فوق تخصص بود.... (مژ: ص 42 و 43)
 
 
من امام زمان او بودم!!
 × روزى استاد بعد از اذان صبح به حرم اميرالمؤمنين‏عليه السلام مشرف شدند و ديدند كسى استخاره مى‏گيرد و عده‏اى از مردم هم دورش جمع هستند. فرمودند: كنجكاو شدم و جلو رفتم، ديدم: شخصى استخاره مى‏گيرد؛ امّا قسمتى از دعاى استخاره را جا مى‏اندازد.
 به او گفتم: اين دعا را هم بايد بخوانيد، كه نخوانديد!
 بعداً شخصى گفت: فلان شخص در حرم استخاره مى‏گرفت، امام زمان آمد و دعا استخاره را فرمود و رفت.
 من به آن گوينده گفتم: امام زمانش من بودم، من به او گفتم!! سپس حضرت استاد از گفتن اين جمله خنديدند. (صح: ص 202)
 
 
استخاره ازدواج
  × آن روزها كه در نجف بود، از همه جاى عراق براى استخاره نزدش مى‏آمدند و ايشان هم استخاره‏هاى عجيب و غريبى مى‏گرفت.
 روزى براى من استخاره گرفت و تمام وضع زندگى‏مان را گفت. پدر و برادرم براى ازدواج به من اصرار مى‏كردند و من قبول نمى‏كردم. آن موقع همسايه‏اى داشتيم كه از عشاير فقير نجف بود و پدرم به آنها كمك مالى مى‏كرد. در ارتباط با اين كمك‏ها با دختر آن همسايه آشنا و به وى علاقه‏مند شدم، ولى به كسى نگفتم. فقط به آقاى كشميرى عرض كردم برايم استخاره بگيريد.
 ايشان فرمود: شما عرش هستيد و آنها فرش هستند. بسيار بسيار عالى است، وليكن از نظر خانوادگى با يكديگر جور در نمى‏آييد. مخالفت شديد مى‏شود، امّا اگر بتوانى استقامت كنى، مورد بسيار خوب و خدايى است.
 آنچه ايشان در مورد استخاره فرموده بود، در مطابقت فرمايشاتشان با خانواده‏ام و خانواده دختر به چشم ديدم و حيرت كردم.
 همين كه مورد ازدواج با آن دختر را به پدرم گفتم، ايشان شديداً مخالفت كرد و اين ازدواج پا نگرفت.» (مژ: ص 54 و 53)
 
 
رياضت استخاره
 

× از آنجايى كه حضرت استاد صاحب استخاره بودند و گوى سبقت را از همه ربوده بودند و زبان‏زد خاصّ و عامّ بودند؛ اشخاص بسيارى از راه دور و نزديك تماس گرفتند و خواستار آن شدند تا آن را بكار گيرند و صاحب استخاره شوند.
 حقير به همه آنان عرض كردم، اولاً بنده صاحب استخاره نيستم. ثانياً با نوشتن نوع رياضت در كتاب، دليل اجازه نخواهد بود. ثالثاً اگر خوانده شود، با عنايت و اجازه از طرف امام‏عليه السلام صاحب استخاره مى‏شود. چه بسا شخص لايق نباشد و رياضت را انجام دهد و عنايت نشود!!
 × اما استخاره استاد از مرحوم شيخ على‏اكبر اراكى اين بود يك اربعين صوم گرفته شود؛ باضافه هر روز هفت مرتبه سوره يوسف براى حضرت يوسف‏عليه السلام و هفت مرتبه سوره نور براى اميرالمؤمنين‏عليه السلام هديه گردد. (صح: ص 208)
 
 × 1. دستورالعمل استخاره با قرآن را از كدام يك از اساتيد گرفتيد؟
 ج: در نجف خدمت شيخ على‏اكبر اراكى مى‏رسيدم و صحبت از استخاره شد، و ايشان دستورالعملى از صوم و سوره نور دادند، بعد سه خواب ديدم و مراجعات استخاره به من زياد شد.
 × 2. حروف مقطعه اوّل قرآن همانند «الم» كه رموزاتند اگر در استخاره سر صفحه بيايد چه حكمى دارد؟
 ج: استخاره بايد دوباره گرفت، از اينها حكم استخاره استخراج نمى‏شود. (آ: ص 97)
 
 × 3. استخاره با تسبيح كه چهارتائى انجام مى‏دهيد و يكى بسيار خوب، دوتا پشيمانى، سه‏تا خوب با زحمت و چهارتا بسيار بد است را از چه كسى گرفتيد؟ (آ: ص 97)
 ج: از مرحوم شيخ مرتضى طالقانى.
 × 4. گاهى شما با تسبيح استخاره مى‏گيريد و با آيه جواب مى‏دهيد، اين چه نوع استخاره است؟
 ج: به نحو الهام بود، و مكرراً اين نوع برايم پيش مى‏آيد؛ و وقتى حال و ذوقش باشد جواب حتمى و به هدف مى‏خورد. (آ: ص 98)
 

 

>