• Css Template Preview
  • Css Template Preview
  • Css Template Preview
  • Css Template Preview
  • Css Template Preview
  سلوک
جستجو

 استاد
 
امتحان
 
امتحان است
 نام فرزند بزرگ
 
مقايسه دو عينك
 
اسماء الله
 
آيات قرآن
 
قوى شدن اراده
 
ذكرهاى مردافكن
 
اهل علم و دانش
 
فرزندان همانند پدران نمى‏شوند
 امتيازبندى
 
هر چه بخواهى
 
حوزه و اهل علم
 
درستش كنيد
 
اطعمه و اغذيه
 
وعده‏هاى غذايى
 
سبك و سنگينى غذا
 
براى قلب خوب است
 
ارتداد
 
استغفار
 الهام
 
انتساب
 
مخالف عرفان
 
امام زمان
 
احتياط در گذشتگان
 
ملاقات با امام زمان
 
داعيه‏اى نداشتند
 
يا اباصالح المهدى
 
انتظار فرج
 سرّ الهى
 
ادعاى رؤيت
 
توسل به امام زمان
 
جدى نگيريد
 
تشرف ندارى
 
امام خمينى
 
آشنايى با امام راحل

******************************************************
 

 
استاد
 × نظر ايشان اين بود كه بدون استاد و راهنما نمى‏توان در اين مسير قدم برداشت و هر وقت در اين زمينه سؤال مى‏شد، حركت را بدون فردى آگاه و بصير، درمان بى‏اثر مى‏دانستند. (مى: ص 55)
 
 × حقير بارها از جنابش شنيدم كه استاد جزء لوازم اوليه تهذيب و جهاد اكبر است و بدون آن بسيار مشكل است، چه آن كه آفات و عوارض و شهوات نفس را كسى مى‏تواند مداوا كند كه خود اين راه را رفته باشد و حاذق باشد.
 مشهور است كه مرحوم آقاى قاضى‏قدس سره فرموده بودند: اگر انسان نصف عمر خود را در پيدا كردن انسان كامل و استاد صرف كند، جا دارد. (ر: ص 118)
 
 × داشتن استاد براى سالك ضرورى است. (آ: ص 54)
 
 × تأكيد فراوان به داشتن استاد داشتند. (مى: ص 87)
 
 × عرض كردم: براى ورود اين وادى استاد لازم است؟ فرمود: بدون استاد نمى‏شود. گفتم: حضرت استاد از كجا شروع كنم؟ فرمودند: همين نقطه شروع است. (صح: ص 185)
 
 × استاد چه طور مى‏تواند دخالت داشته باشد يعنى لازمه؟
 ج: بى استاد نمى‏شود. تمام امور استاد مى‏خواهد؛ الحمدللّه ربّ العالمين، ربّ العالمين. (مژ: ص 98)
 
 امتحان

 


 

 

امتحان است
 ×
در تاريخ مهرماه 1374 يكى از افرادى كه با جنابش محشور و متصل بود و مشكل عيال داشت كه به بعضى امراض مبتلا بود خدمت استاد عرض كرد: پيش عده‏اى از اولياء الهى رفتم و هر كدام دستورى دادند و انجام دادم اما نتيجه‏اى نگرفتم. آيا اين مرض خانواده، اثر گناهانم هست كه او خوب نمى‏شود؟
 فرمودند: اين مسئله براى شما امتحان است، اگر صبر كنيد خداوند در عوض عطاى بزرگى به شما خواهد داد. (صح: ص 156)
 
 
نام فرزند بزرگ
 × گفته‏اند: هر كه در اين راه مقرّب‏تر است، جام بلا بيشترش مى‏دهند. و طبق روايت پيامبرصلى الله عليه وآله كه فرمودند: «البلاء للمؤمن امتحان و للاولياء كرامة: بلاء براى مؤمن امتحان است و براى اولياء كرامت است» جناب استاد بر اثر عارضه سكته قلبى، به صبر در بلا مشغول و به اكتساب كرامت موفق بودند.
 در اين دوران نقاهت، صبحى فرمودند: هر چه امروز صبح فكر كردم نام پس بزرگم چيست به يادم نيامد، لذا از همسرم، مادر بچه‏ها سؤال كردم كه نامش چيست!! از اين بيان مى‏خواستند بفهمانند كه انسان در معرض بلا و امتحان است و فقط به خدا بايد پناه ببرد. (صح: ص 169)
 
 
مقايسه دو عينك
 × مرحوم آية اللّه بهجت از آية اللّه كشميرى نقل كرده كه مى‏گفت:«پدرم آقا سيد محمد على نقل مى‏كرد كه همراه پدرش آقا سيد حسن با آية اللّه ميرزا محمد تقى شيرازى در صحن كربلا نشسته بودند. قريب نيم ساعت پدر پدرم مى‏گفت: عينك من از عينك شما بهتر است و ميرزا محمد تقى هم مى‏فرمود: عينك من بهتر است و هر كدام امتيازاتى براى عينك خود ذكر مى‏كردند. به پدرم گفتم: «شما دو عالم و مرجع نيم ساعت درباره عينك صحبت كرديد و وقت خود را بى‏فايده هدر نموديد؟!»
 پدرم گفت: «مى‏خواستم ميرزا محمد تقى را امتحان كنم و ببينم آيا رياست حال او را تغيير داده يا نه، ديدم هيچ تغييرى نكرده و همان ميرزاى (قبل از مرجعيت) مى‏باشد». (مژ: ص 70)
 
 
اسماء الله
 × ايشان به اسماء اللّه به طور انحصارى تسلّطى داشتند كه در كمتر كسى ديده مى‏شود. اسماء الحسنى دارو هستند و مردم بيمار. اين كه ايشان كدام دارو را براى كدام بيمار استفاده كند اين را از روى شهود مى‏گفتند. (مى: ص 58)
 
 
آيات قرآن
 × آيت اللّه كشميرى اين تجربه را داشتند كه در باب بعضى آيات قرآنى، بعضى از اسماء اللّه و شرايطش را دقيق مى‏دانستند. ايشان جامع بودند؛ نسبت به اين راه اطلاعاتش وسيع بود، مى‏دانستند چه ذكرى را در چه موقعى به چه كسى و با چه شرايطى بگويند. (مى: ص 58)
 
 
قوى شدن اراده
 × از آن جايى كه جنود جهل و نفس اماره در حال مبارزه با جنود عقل هستند و بيشتر غالب مى‏شوند، در راستاى سير و سلوك سبب ضعف عزم سالك مى‏شوند.
 آنانى كه از ضعف اراده‏شان به استاد عرضه مى‏داشتند، ايشان يكى «اللّه الصمد» را به عددى خاص با بازگويى آثار جانبى آن بيان مى‏داشت و چهار آيه آخر سوره حشر را با عددى خاص به اضافه سوره حشر را به سبك خاص دستور مى‏داد. (مژ: ص 60)
 
 
ذكرهاى مرد افكن
 × به همه، اسماء الله مى‏داد؛ به ظرفيت آن شخص نگاه مى‏كرد و به تناسب و نياز ذكر مى‏دادند و تأكيد مى‏كردند بايد به تعداد معين گفته شود. ذكرهاى او مرد افكن بود.(مى: ص 87)
 
 × در دعاى شعبانيه وارد شده است «اَلحقنى بنُور عزّكَ الابهَج» خدايا مرا به نور ابهج و سرورآور، ملحق كن. آيا اين نور ممتاز از ديگر نورهاى الهى است؟
 ج: هر اسمى و صفتى يك نور مختص دارد كه در تجلى به آن ظاهر مى‏شود، يك جا نور مبين، يك جا نور ابهج، كه بستگى به قابليت شخص دارد. (آ: ص 61)
 
 
اهل علم و دانش
 
فرزندان همانند پدران نمى‏شوند

 × استاد يك حالت تأثر داشتند كه پدران ممتاز، فرزندان مانند آنها نمى‏شوند. مى‏فرمودند: هيچ يك از فرزندان جدّ ما آقا سيد حسن كشميرى يعنى سيد مصطفى، سيد محمد حسين، سيد محمد على، مانند او نشدند!!
 مى‏فرمودند: دوست داشتم فرزندانم طلبه بشوند، همان طور كه پدر و اجدادمان اهل علم بودند. عرض شد انشاء اللّه در نوه‏ها و نبيره‏هاى پسرى اين نيت شما تحقق پيدا مى‏كند.
 گاهى اهل علمى به حضور ايشان مشرف مى‏شد و درباره اين كه پسرش اهل علم شود مشورت مى‏كرد. استاد به علم باطنى و يا استخاره مى‏فرمودند: بگذار پسرت كاسب شود كه كاسب حبيب خداست. (صح: ص 164 و 165)
 
 امتياز بندى
 × در تأسف از حوزه نجف آن روز مى‏فرمودند: ربط اهل دانش به بيوت آيات محل مراجعه سه نوع بود، بعضى كه فقط درس آقا مى‏رفتند از يك امتياز برخوردار بودند، بعضى هم درس و هم نماز آقا مى‏رفتند، از دو امتياز برخوردار بودند.
 بعضى هم درس و هم نماز و هم منزل آقا مى‏رفتند، از سه امتياز برخوردار بودند.!! (مى: ص 100)
 
 هر چه بخواهى
 × استاد فرمود: «كسى از اهل دانش در نجف مى‏خواست به رياست برسد. به من گفت: به منزل ما بيا. مى‏خواهيم مقدمات آقايى و رياست را فراهم كنيم. هر چه بخواهى به تو مى‏دهم، اگر چه... باشد». (مژ: ص 35)
 
 
حوزه و اهل علم
 × فرمودند: «اينان نمى‏دانند هر گاه يكى از استخوان‏هاى تقوا و عارفى مى‏ميرد، معمولاً بعدش بلا مى‏آيد. الآن همه رفتند، شما زحمت بكشيد جاى آنان را بگيريد. آنهايى كه من ديدم الآن نيستند.»
 مرحوم آيت الله سيد عبدالهادى شيرازى مى‏فرمود: در زمان طلبه‏گى ما قريب 18 مدرس اخلاق در نجف وجود داشت و الآن هيچ كس نيست. اين درد بزرگ حوزه‏هاى علميه است.
 در زمان مرحوم ملا حسينقلى همدانى، هفتاد مجتهد عارف پاى درس اخلاق مى‏نشستند و الآن كسى نيست.
 درباره كسانى كه خوب درس مى‏دهند، مى‏فرمود: «خوب درس دادن معيار نيست كه به درد قبر و قيامت بخورد. معيار خوبى نزد حق تعالى، تدريس با تهذيب است».
 درباره مصرف سهم امام فرمود: «عيال آيت الله شيخ زين العابدين مرندى از كمى مال و رزق شكوه كرد. به زنش گفت: كلاه مرا آب بگير. عيالش آن را آب گرفت و چرك‏ها درون ظرف جمع شد. بعد آقاى مرندى فرمود: تو به من مى‏گويى اين چرك‏ها را بخورم (ايشان در مصرف سهم امام بسيار با احتياط بود)».
 × در تاريخ 20 جمادى الثانى 1416 كه عده‏اى جهت عمامه گذاشتن خدمت ايشان آمده بودند و تقاضاى نصيحت كردند، استاد فرمودند: «عمامه گذاشتن شرط دارد، و آن اين كه دائم در حضور خدا باشيد و غفلت نكنيد»! (آ: ص 40 و 41)
 
 
درستش كنيد
 × چند نفر از صدا و سيما براى مصاحبه و پرسش و پاسخ به منزل استاد آمدند و نظر استاد را درباره وارد شدن اهل علم در كارى جويا شدند. استاد فرمود: «وارد نشوند».
 بعد از اتمام مصاحبه يكى از شاگردان گفت: «آن بزرگ دينى محل مراجعه اهل شريعت، اين مطلب را كه شما نهى فرموديد، روا مى‏شمارد»!
 × استاد فرمود: «پس براى اين كه اسباب زحمت نشود، درستش كنيد».
 توضيح: در نوار ويدئويى، آن سؤال و جواب محو شده است. نكته قابل دقت اين است كه استاد به نظرگاه فقاهتى يك عالم دينى بزرگ ارج نهاد تا نظرش دستاويزى براى ديگران نشود. (مژ: ص 22)
 
 × علم و دانش نه به حد افراط كه غرور بياورد و نه به حدّ تفريط كه منجر به جهل شود ضرورى است. (آ: ص 54)
 
 × فرق بين علماى گذشته و جديد چيست؟
 ج: زهد در علماى گذشته بيشتر بوده است و حتى آنان در علوم غريبه هم ممتاز بودند. (آ: ص 91)
 
 × علت غفلت بعضى اهل دانش فقط نبود استاد اخلاقى است؟
 ج: نبود استاد اخلاقى قوى يك علت است، علل ديگر هم دارد مانند اختلاف استعدادها و كمبود ظرف وجودى‏شان هم دخيل است. (آ: ص 92)
 
 × بعضى اهل دانش در امور ولايت مطلقه امامان دچار ضعف هستند از چه راهى تقويت و تفهيم شوند؟
 ج: استاد در حوزه‏ها زياد شوند كه در امور ولايت مطلقه هم چشيده باشند و هم تدريس كنند تا اين كمبود برطرف شود. (آ: ص 94)
 
 × بعضى از اهل دانش به حرم ائمه مى‏روند و حاجت مى‏خواهند و وقتى به آنها داده نمى‏شود، قهر مى‏كنند. اين چه حالت است؟!
 ج: اين اعتقاد عوامانه است. چون شناخت همراه ندارند، ناراحت مى‏شوند. (آ: ص 79)
 
 
اطعمه و اغذيه
 
وعده‏هاى غذايى

 × وعده‏هاى غذايى ايشان معمولى بود، هر غذايى را دوست نداشتند. ولى نمى‏گفتند چى درست كنيد و چى درست نكنيد، كلاً خورشت نمى‏خوردند، هيچ وقت نشد بگويند فلان غذا را درست نكنيد. شب منزل مى‏آمدند، شام مى‏خوردند و مى‏رفتند. (مى: ص 27 و 28)
 
 
سبك و سنگينى غذا
 × فرمودند: وقتى كه انسان طبق دعوت براى صرف ناهار و يا شام به منزل كسى مى‏رود اگر غذا را از روى محبت پخته باشند، اشتها را برمى‏انگيزد و هيچ سنگينى ندارد ولى اگر با بى‏ميلى و كراهت آن را پخته و آماده كرده باشند، اگر گرسنه باشيد رغبتى در خوردن آن غذا نمى‏بينيد. اگر شرم حضور مانع نبود نمى‏خورديد، چه آن كه فوراً آثار آن را در روح و بدن احساس مى‏نماييد. (مى: ص 117)
 
 
براى قلب خوب است
 × گاهى كه افراد وارد منزل مى‏شدند، سيب درختى كه همسرشان پوست كرده بودند و آماده خوردن بود را به واردين تعارف مى‏كرد و اين جمله را بارها مى‏فرمود: «سيب بخوريد كه براى قلب نافع است».
 در خواص سيب گفته‏اند: مقوّى دل، تقويت كننده فكر و پاك كننده معده است.
 اميرالمؤمنين‏عليه السلام فرمود: «خوردن سيب معده را پاك مى‏كند».
 حضرت موسى بن جعفرعليه السلام فرمود: «سه چيز ضررى به كسى نمى‏رساند: انگور رازقى، نى‏شكر، سيب لبنانى».
 در روايات معتبره آمده است: «اگر مردم بدانند كه چه منفعت‏ها در سيب هست هر آينه بيماران خود را دوا نكنند مگر به سيب». (مژ: ص 41)
 
 × يك نفر از اهل علم پرسيد: در ايام تبليغ ماه مبارك رمضان و محرم كه به اطراف مى‏رويم آثار اطعمه و اشربه و نفوس برايمان مشهود مى‏گردد كه تنزّل مى‏آورد، بعضى مى‏گويند در ما تأثير نمى‏كند، نظر شما چيست؟
 ج: غذاهاى گوناگون و نفوس مختلف در روح انسان اثر سوء مى‏گذارد و درست هم همين است. آن دسته، چيزى ندارند كه تغيير حال و تنزّل را درك كنند و در جايى فرمودند به مكروهى (مثلاً از گوشت گاو تعريف نشده به خوردن آن) بعضى حالات از بين مى‏رود. (ر: ص 132 و 133)
 
 × دورى از اطعمه و اغذيه لذيذ براى تهذيب نفس بهتر است. (آ: ص 54)
 
 × علت اين كه در اكثر ميوه‏ها شيرينى و كيفيت از بين رفته است، چيست؟
 ج: چون صدق رفته، بركت را هم برده است. (آ: ص 104)
 
 × عده‏اى خيلى مقيد به رعايت اغذيه مانند چاى كم رنگ خوردن و نظير اينها هستند. آيا در قدرت روح و انسانيت تأثير دارد؟
 ج: با آمدن مرگ مقدّر، همه رعايت‏هاى جسمانى پايان مى‏پذيرد. عمده‏اش رعايت اغذيه روحانى است كه پايان ندارد و تأثير آن هميشگى است. (آ: ص 65)
 
 × كسى جايى امام جماعت مى‏شود و اهل آن جا او را دعوت براى اطعام مى‏كنند و نوعاً افراد حساب و كتابى با حق ندارند (خمس نمى‏دهند)، اصلاً نرود يا به خاطر جذب و ترويج دين دعوت را بپذيرد؟
 ج: به دعوت مؤمنين برود. (آ: ص 104)
 
 
ارتداد
 × ارتداد اهل سلوك آثارى هم دارد؟
 ج: ارتداد براى كسى است كه اين راه را رفته و بعد برگشته است «آمَنُوا ثُمَّ ارتَدُّوا». چنين اشخاصى چوب (الهى) مى‏خورند و حدى (در معنا) همانند شمشير دارند. (آ: ص 66 و 67)
 
 
استغفار
 ×
آنهايى كه گذشته خوبى نداشتند و حال مى‏خواهند خوب شوند، چه كار كنند؟
 ج: استغفار و ذكر يونسيه بگويند و عزم بر عدم عود به كارها و صفات ناپسند گذشته كنند. (آ: ص 73)
 
 × عدد استغفار براى مبتدين راه عرفان چه عدد است؟
 ج: هزار و يك مرتبه. (آ: ص 71)
 
 × در ايام تعطيلات تابستان حوزه چه ذكرى بگوئيم؟
 ج: استغفار 30000 مرتبه (هر روز) به اندازه وقت، مثلاً روزى 3000 مرتبه كه براى اداء قرض هم خوبست. (ر: ص 137)
 
 
الهام
 ×
«خدايا چه خوش است خاطرهاى الهام در يادآورى تو». در واقع «الهام» نوعى اعلام است كه بر دل عارف مى‏آيد، گاهى به توجه و گاهى بى‏اكتساب و توجه، در واقع وارد غيبى است كه بر قلب مى‏نشيند.
 الهام اگر رحمانى باشد فيضى از حق بر دل سالك الى اللّه است، و اگر شيطانى باشد از القائات شيطان و وساوس است و جنبه نفسانى دارد. تفريق ميان اين دو براى مجتهدين از سالكين كمى مشكل و براى عموم مشكل‏تر است. استاد حاذق است كه در تبيين نوع الهام مى‏تواند سالك را متوجه كند و او را اگر شيطانى و نفسانى باشد نجات بدهد.
 براى نمونه چند مورد از الهامات حضرت استاد را نقل مى‏كنيم.
 اول: در زمان تدريس در نجف اشرف، يكى از شاگردان ايشان در اثر كمبود وقت با حالت جنب و غسل نكرده به درس استاد (در مسجد ترك‏ها اما پشت در) شركت مى‏كند، استاد فوراً نهيب مى‏زند به او متذكر مى‏شود كه با حالت جنابت نبايد انسان در درس شركت كند و او سريع بلند مى‏شود و مى‏رود.
 دوم: قريب پانزده سال قبل استاد مريض مى‏شوند و خانواده‏اش ايشان را در تهران به بيمارستان مى‏برند. دكترى به نام... مى‏گويد شما نبايد سيگار بكشيد. ايشان مى‏فرمايد: حكم نيست، دكتر مى‏گويد: اگر فلان مرجع بگويد، استاد چون مجتهد بودند و تقليد نمى‏كردند، مى‏گويند: حكم نيست، مگر ولى امرم (امام زمان‏عليه السلام) بفرمايند. مى‏گويد: اگر ولى امرت بگويد؟ مى‏فرمايد: اگر لبخند بزند كه مشكلى نيست و اگر با عصبانيت و تندى به من نگاه كند انا للّه و انا اليه راجعون.
 براى روز ديگر، دكتر ايشان را ويزيت مى‏كند باز مطالبى ديگر مى‏گويد: از جمله شما آخوندها فقط مسائل حيض و نفاس و مانند اينها را مى‏دانيد؟!
 استاد فرمودند: به غيرتم برخورد كرد و به الهام گفتم: چرا به اين دختر پرستار خيلى علاقه داريد لكن ايشان حاضر به تمكين نمى‏شود، دكتر رنگش پريد، سكوت كرد و ديگر چيزى نگفت!
 سوم: يكى از تلامذه مى‏گويد: يك روز صبح تنها در منزل مسكونى قم در حضورش بودم، سكوت حكم فرما بود. بعد از مدتى استاد رو به من كرد و گفت: الآن مادرت را غم عالم فرا گرفته است، گفتم: مادر من؟
 فرمود: آرى، با اين كه مادرم در شهرستان زندگى مى‏كرد، بسيار تعجب كردم. بعد از مدتى به شهر خود رفتم و آن گفته استاد را فراموش كردم. با مادرم گفتگو مى‏كرديم وسط حرف‏ها قضيه‏اى دردناك را نقل كرد و گفت در آن روز انگار غم عالم مرا گرفته بود، سريع به ياد حرف استادم افتادم و به آن تاريخ كاملاً مطابقت داشت، فهميدم استاد به الهام درست فرمودند.
 چهارم: گفتند در تهران كسى بعضى روحيات استاد را نديده گفته بود و وقتى به ملاقات آمده بود، استاد فرمود: اولاً شما مسلمان نيستى، ثانياً در كارى به شوهرت خيانت كردى، تا اين را فرمود رنگ از صورتش پريد. (ر: ص 55 الى57)
 
 × الهام جايش در كجاست؟
 ج: جاى ظهور الهام قلب و صدر است. (آ: ص 68)
 
 × گاهى شما با تسبيح استخاره مى‏گيريد و با آيه جواب مى‏دهيد، اين چه نوع استخاره است؟
 ج: به نحو الهام بود و مكرراً اين نوع برايم پيش مى‏آيد و وقتى حال و ذوقش باشد جواب حتمى و به هدف مى‏خورد. (آ: ص 98)
 
 انتساب
 
مخالف عرفان
 ×
سال‏هاى پيش بعضى اهل دانش مشهور و معروف در نجف وفات كردند. شرح احوال اينها را نوشتند؛ و در شرح احوال يكى از آنان متذكر شدند كه آن عالم شاگرد عرفانى مرحوم سيد على آقا قاضى بودند.!!
 وقتى اين مطلب را به جناب استاد رساندند، فرمودند: ايشان با مسلك عرفان مخالف بودند؛ خودم با او صحبت كردم؛ او تكيه بر شريعت صرف داشت، حتى بعضى را از سلوك به حوزه عرفان نهى مى‏كرد.!! (صح: ص 142)
 
 
امام زمان
 × استاد مى‏فرمودند: امام زمان‏عليه السلام پاك و طاهر است، بايد پاك شويد، طاهر شويد، تا با او سنخيت پيدا شود.
 تا انسان‏ها آماده پذيرش حضرت نشده باشند تا حضرت در دل آن‏ها ظهور نكرده باشد و قرين دل آنها نشده باشد ظهور خارجى براى انسان چيزى را عوض نخواهد كرد و پيدا كردن اين آمادگى همان انتظار فرجى است كه افضل شمرده مى‏شود.
 توسل كنيد به خود امام زمان‏عليه السلام، خدا را به حق امام زمان‏عليه السلام قسم دهيد. (مى: ص 119 و 120)
 
 احتياط در گذشتگان
 × ايشان نه تنها خود در اين مورد (ادعاى رؤيت امام زمان‏عليه السلام) ادعايى نداشتند بلكه به ندرت هم پيش مى‏آمد كه قضيه تشرف فردى را تأييد كنند حتى در مورد گذشتگان هم خيلى با احتياط صحبت مى‏كردند.
 ما چند بار خود شاهد بوديم در مورد كسانى كه مى‏آمدند و ادعاى رؤيت مى‏كردند ايشان ابتدا تأملى مى‏كردند و بعد مى‏فرمودند: اين مسائل را جدى نگيريد. (مى: ص 84)
 
 ملاقات با امام زمان‏عليه السلام
 × ايشان با اين موضوع كه شخصى حضرت را ببيند و ادعا كند مخالف بودند. از خود ايشان نيز كسى يك كلمه در اين مورد نشنيد، چرا كه عقيده‏شان اين بود كه امام زمان‏عليه السلام سرّ خداست و ملاقات آن بزرگوار هم باز سرّ خداست و اگر كسى مدعى اين قضيه بشود اين معناى سرّ بودن از بين خواهد رفت. (مى: ص 59 و 60)
 
 
داعيه‏اى نداشتند
 × درباره افرادى كه ادعاى رؤيت امام زمان را مى‏كردند و افرادى را دور خود جمع مى‏نمودند سؤال شد، فرمودند: اين طور مسائل (با اين سر و صدا) در عراق نبود، همه اينها دكان است.
 وقتى سؤال شد شما امام زمان را ديده‏ايد؛ با اين كه حال و خصوصيت صورت حضرت و بعضى جزئيات ديگر را گاهى بيان مى‏داشت در جواب سؤال مى‏گفت: خير.
 گر چه شواهد و فتوحات در اين باره گواهى مى‏دادند؛ ولى هيچ داعيه گفتن براى اين مطلب كه امام زمان را ديده‏ام نداشت.!! (صح: ص 177 و 176)
 
 
یا اباصالح المهدی
 × فقط چيزى كه در خاطرم مانده، اين است كه حضرت ولى عصرعليه السلام را زياد صدا مى‏كردند با عباراتى مثل «يا ابا صالح المهدى» اما جلسه‏اى باشد و ذكرى، اين طورى نبود. (مى: ص 25)
 
 
انتظار فرج
 × ايشان مى‏فرمودند: طبق آن چه كه در روايات است افضل اعمال انتظار فرج است و روى مسأله فرج (امام زمان‏عليه السلام) خيلى تأكيد مى‏كردند و مى‏فرمودند: شيعه واقعى كسى است كه هميشه در انتظار اين فرج و گشايش باشد و عبادت واقعى همين است. (مى: ص 86)
 
 
سرّ الهى
 × تشرف خدمت امام زمان را سرّ الهى مى‏دانسته و عقيده داشتند بسيار مواردى كه از تشرفات ذكر مى‏شود تشرف نيست. (مى: ص 63)
 
 
ادعای رویت
 × سبك ايشان سبك خاصى بود، سكوت مطلق! حتى يك كلمه كسى از ايشان چنين صحبت‏هايى (ادعاى رؤيت امام زمان‏عليه السلام) نشنيده است. (مى: ص 59)
 
 توسل به امام زمان‏عليه السلام
 × پس از آمدن مرحوم آية اللّه كشميرى به ايران، مرحوم علامه طباطبايى به ديدن ايشان رفت و اين نكته را به عنوان هديه به ايشان بيان كرد: هر گاه به مشكلى برخورديد، به پشت بام رفته، دو ركعت نماز خوانده و به امام زمان‏عليه السلام هديه نماييد.
 پس از نماز، رو به قبله، تلاش كنيد خود را از افكار و پراكندگى و تشتت خالى كنيد. در آن هنگام هر چه به ذهنتان رسيد، اشاره و الهام و تلقينى است از حضرت ولى عصرعليه السلام براى رفع مشكل. (مى: ص 121 و 122)
 
 
جدى نگيريد
 × ايشان ما را پرهيز مى‏دادند و مى‏فرمودند: اگر شنيديد مثلاً فلان آقا ادعاى رؤيت يا تشرف به خدمت حضرت را كرد، جدى نگيريد و اين مسائل را به اهلش بسپاريد، چرا كه فقط اهل فن مى‏دانند كه ادعاى يك نفر با موازين شرع مطابقت دارد يا نه. (مى: ص 84 و 85)
 
 
تشرف ندارى
 × آيت اللّه كشميرى مى‏فرمودند: ما با يكى از آقايان در نجف، هم صحبت بوديم و مجالست داشتيم. بعد از مدتى شنيدم كه عده‏اى از جوانان پاك دل در شب جمعه (يا شبهاى شنبه) خدمت آن آقا مى‏روند و از او در مورد حضرت ولى عصرعليه السلام سؤال مى‏كنند و ايشان هم پاسخ مى‏دهد.
 گفتم: ايشان عالم درس خوانده‏اى هستند و به سؤالات پاسخ مى‏دهند، تا اين مرحله اشكالى ندارد، ولى اگر از اين مرحله فراتر رود و آن هايى كه به مجلس او مى‏روند به اين باور برسند كه او خدمت حضرت تشرف دارد آن وقت خطرناك مى‏شود.
 يك روز من به منزل آن آقا رفتم و ديدم هفت يا هشت نفر از جوانان نشسته‏اند و مرتب گريه مى‏كنند بعد از اين كه مجلس تمام شد، از او پرسيدم: تو به اين جوانان گفته‏اى كه تشرف ندارى؟ گفت: نه. گفتم: چرا اجازه مى‏دهى كه اين جوانان سرگردان باشند؟ آنان فكر مى‏كنند حرفهايت وحى مُنزل است و اين مسائل را از محضر حضرت پرسيده‏اى يا از جانب حضرت افاضه شده است بعد گفتم: اين بساط را جمع كن. (مى: ص 85)
 
 × ملاقات با امام زمان‏عليه السلام آيا ممكن است و اين قدر كه ادعاى رؤيت مى‏كنند، علت چيست؟
 ج: ملاقات با امام‏عليه السلام ممكن است، لكن نوعاً خواب يا مكاشفه است و عده‏اى براى باز كردن دكان دنيوى و مريد جمع كردن، نسبت رؤيت به امام‏عليه السلام مى‏دهند و افرادى مانند سيد بن طاووس كه شخصى ممتاز بوده خود امام‏عليه السلام را مى‏ديده است. (آ: ص 78)
 
 × آيا امام زمان‏عليه السلام زن و فرزند دارد و آنان هم همانند ديگران مى‏ميرند؟
 ج: آرى زن و فرزند دارد و آنها هم وفات دارند. (آ: ص 79)
 
 × براى تشرف و زيارت حضرت بقية الله خواندن كدام دعا بهتر است؟
 ج: انسان هر روز ساعتى با خواندن زيارت آل ياسين كه در مفاتيح الجنان آمده است به اضافه 110 مرتبه «المستغاث بك يابن الحسن» به شرط آن كه شرايط لازم را هم داشته باشد، براى تشرف خوب است. (آ: ص 79)
 
 × در نماز امام زمان كه صد مرتبه اياك نعبد و اياك نستعين مى‏گوئيم، شيطان وسوسه مى‏كند كه اين انحصار در عبادت او و استعانت و يارى از او دروغ است. فرمود: استعاذه كنيد به خدا از شيطان رجيم. (صح: ص 185)
 
 × خيلى‏ها مى‏گويند عصر جمعه و شب شنبه غمگين است؟
 ج: چون روز جمعه روز امام زمان‏عليه السلام است و اعمال شيعيان را مى‏نگرد، محزون مى‏شود. او مصدر است پس مشتقات او هم به حزن او محزون مى‏شوند. (ر: ص 137)
 
 × دستورى براى قرب به امام زمان و نزديك شدن به آن حضرت بفرمائيد؟
 ج: خلوت با حضرت. روزى يك ساعت با حضرت خلوت كند. متوجه حضرت بشود، زيارت سلام على آل ياسين را بخواند بعد زياد بگويد: يا صاحب الزمان اغثنى، يا صاحب الزمان ادركنى، المستعان بك يابن الحسن، زياد بگويد توسل بكند به ايشان، يك خرده يك خرده رفاقت پيدا مى‏شود. (مژ: ص 98)
 
 × در زمان غيبت كبرى امكان تشرف براى شيعيان هست؟
 ج: بله. اگر پاك شوند، طاهر شوند. امام زمان‏عليه السلام طاهر است، طاهر بشوند.
 × سنخيت پيدا كنند؟
 ج: سنخيت پيدا كنند.
 × عمل خاصى براى تشرف سراغ داريد؟
 ج: همين«سلام على آل ياسين». توسل در هر زمان.
 توضيح: مصاحبه به اين جا كه رسيد، فرمود: كمرم زياد درد مى‏كند، يك مقدار ديگر تمام مى‏شود!! (مژ: ص 102)
 
 × براى فرج امام زمان‏عليه السلام، خلق اللّه بايد يك كارى بكنند، بالاخره خواسته شده از مردم چه كار كنند كه اين امر زودتر اتفاق بيفتد؟
 ج: توسل به امام زمان.
 × عجيب.
 ج: خدا را قسم بدهند به حق امام زمان‏عليه السلام. (مژ: ص 98)
 
 × چه كار كنيم به حضرت بقية الله نزديك شويم؟
 ج: روزى يك ساعت با حضرت خلوت كنيد، در جاى خلوت زيارت سلام على آل ياسين بخوانيد، المستغاث بك يابن الحسن و المستعان بك يابن الحسن به عدد زياد بگوئيد. يا صاحب الزمان ادركنى يا صاحب الزمان اغثنى بگوئيد. توسل به او پيدا كنيد تا رفاقت با حضرت زياد شود. (صح: ص 206)
 
 × چه موقع انسان مى‏تواند خدمت امام زمان برسد؟
 ج: هر وقت متقى شديد زمينه خدمت امام زمان رسيدن فراهم است. (صح: ص 192)
 
 
امام خمينى
 
آشنايى با امام راحل

 × استاد با آيت اللّه سيد مصطفى خمينى در نجف دوست و رفيق بودند و ايشان را شخصى فاضل و دور از تعينات ظاهرى مى‏دانست. استاد فرمودند: يك وقت آقا مصطفى به ابوى‏شان آيت اللّه خمينى‏قدس سره عرض كرد: آقا سيد عبدالكريم كشميرى از چيزهايى پنهانى خبر مى‏دهد. ايشان به آقا مصطفى فرمودند: بگوئيد من در ايران خوابى ديده‏ام و به كسى هم نگفتم، بگويد آن خواب چه بود؟
 آقا مصطفى مطلب را به من رسانيد من با اورادى چند، آن خواب برايم واضح شد و گفتم: به والد بگوئيد در ايران خواب ديده، در نجف از دنيا رفته و دفنش كردند. لكن سنگى، پهلوى او را آزار مى‏دهد. اميرالمؤمنين‏عليه السلام آمدند و فرمودند: حالت چه طور است؟ ايشان عرض كردند: حالم خوب است، لكن اين سنگ مرا اذيت مى‏كند. و اميرالمؤمنين‏عليه السلام آن سنگ را از كنارش دور كردند.
 چون جواب را رساندند، تصديق كردند. آقا مصطفى از من پرسيد: آيا پدرم در نجف وفات مى‏كند؟ گفتم: نه، در ايران از دنيا مى‏رود.
 × وقتى امام راحل به ايران آمدند، يك بار پيغام دادند كه ايشان به نزدش بيايد و استاد رفتند (و آن هم داستانى دارد).
 × يك بار هم مسئولى از اهل علم را در قم فرستادند تا از احوال استاد بپرسند. مدتى قبل از كودتاى نوژه همدان، استاد صبحى در مكاشفه ديدند كه ايران را دارد آتش فرا مى‏گيرد و دودش نزديك است به خانه‏اش بيايد. به وسيله مرحوم حجة الاسلام سيد كمال موسوى شيرازى براى امام راحل پيغام فرستادند تا اقدامات لازم را انجام دهند. امام هم اقدام كردند و آن كودتا در نطفه خاموش شد؛ بعد هم به وسيله پيغامى از استاد تشكر كردند.
 × مرحوم حجة الاسلام سيد احمد خمينى چند ماه قبل از وفات به منزل استاد آمدند و بعضى تلامذه هم بودند، دستورالعملى خواستند و استاد تفضّل نمودند و چيزى فرمودند. بعدها منتشر شد كه حضرت آقاى كشميرى وفات ايشان را متذكر شدند. حقير اين مطلب را از استاد پرسيدم، فرمودند: به او گفتم، اجل نزديك است، اين فهمى بود كه به دلم آمد و به او گفتم». (آ: ص 45)
 
 × ايشان امام را دوست داشتند و مى‏گفتند: امام عظيم است و اين لفظ را در موردش به كار مى‏بردند انسان عظيم او را ثابت و مستقيم مى‏دانست و مى‏فرمود: نظير ندارد. (مى: ص 25)
 
 × جناب استاد در نجف اشرف با آيت اللّه سيد مصطفى خمينى «ره» دوست و رفيق بودند، و ايشان را شخصى فاضل و دور از تعيّنات ظاهرى مى‏دانستند. گاهى با ايشان به مهمانى‏ها و گاهى به مسجد كوفه  و... مى‏رفتند.
 رابطه ايشان با استاد به گونه‏اى بود كه روزى استاد بر اثر كثرت جوع و ذكر توحيدى كه به تعداد هفتاد هزار است مشغول بودند، از حال مى‏روند. حاج آقا مصطفى ايشان را به منزل مى‏برد و غذائى تدارك مى‏بيند و قدرى ايشان را تقويت مى‏كند تا به حال عادى باز مى‏گردند.
 × كثرت ارتباط، سبب شد تا حاج آقا مصطفى نزد پدر از مرحوم آقاى كشميرى تعريف مى‏كنند و جمله‏اى مى‏گويد كه ايشان از چيزهاى پنهانى خبر مى‏دهد.
 امام مى‏فرمايد: من خوابى ديده‏ام و به كسى هم نگفته‏ام، بگويد خوابم چه بوده است، استاد در جواب حاج آقا مصطفى فرمودند:
 پدر شما در قم خواب ديده كه در نجف وفات يافته و دفن گرديده، لكن سنگى پهلوى او را آزار مى‏دهد، آقا اميرالمؤمنين‏عليه السلام مى‏آيند و از ايشان سؤال مى‏كنند حالت چطور است؟ ايشان عرض مى‏كند: حالم خوب است لكن اين سنگ پهلوى مرا اذيت مى‏كند. اميرالمؤمنين‏عليه السلام آن سنگ را از كنارش دور مى‏كنند.
 چون حاج آقا مصطفى جواب را به والدشان مى‏رسانند، ايشان تصديق مى‏كنند. و آشنايى و ارتباط از آن به بعد شروع شد. بعداً حاج آقا مصطفى از استاد سؤال مى‏كند: آيا پدرم در نجف وفات مى‏كند؟ مى‏فرمايد: نه در ايران وفات مى‏كند. ولى شما بهره‏اى از ايران نداريد.
 × استاد مى‏فرمود: آيت‏اللّه خمينى‏قدس سره مردى مستقيم و بى‏نظير بود و در مجالسى مانند مجلس فواتح كه بعضى بزرگان حزب بعث مى‏آمدند، هيچ اعتنايى نمى‏كرد. 
 × وقتى در حرم سيدالشهدا از آيت‏اللّه خمينى سؤال كردم: «فما أحلى اسماءكم؛ چقدر شيرين است نامهاى شما» كه در زيارت جامعه كبيره آمده به چه اعتبار و معنى است؟ فرمود: به خاطر اين كه آنان فانى در خدايند اسماء آنان شيرين است.
 ايشان را در كربلا ملاقات كردم و به او گفتم: من به اين امام حسين‏بن‏على‏عليه السلام به شما علاقه‏مند هستم.
 وقتى به ايران آمدم آيت‏اللّه خمينى مرا به ملاقات دعوت كردند و من هم روزى خدمتشان رسيدم.
 صحبتهايى داشتيم و به من فرمودند: اگر خواسته‏اى داريد بگوئيد، استاد در جواب مطلبى را به عرض رساندند كه آن هم داستانى دارد.
 × امام وقتى ديگر كسى را به قم فرستادند تا از حال ايشان تفقّد كنند. امام براى خريد خانه استاد در خيابان دور شهر قم، مبلغى را مرحمت كردند. استاد قبل از توطئه كودتاى نوژه، پيغامى به امام دادند و ايشان هم به وسيله شخصى از استاد تشكر كردند. (ر: ص 121 و 120)
 
 × بعد از اينكه فرردين سال 1359 به ايرن آمديد، امام خمينى‏قدس سره چه سؤالى از شما كردند؟ گفتند: ايران را چطور ديديد؟ گفتم: تاريك است.
 × درباره منزل مسكونى چه فرمودند؟ گفتند: از خريد خانه مضايقه نكن، برايمان همين خانه (خيابان دورشهر خيابان صدوق قم) را خريدند.
 × امام خمينى را چطور ديديد؟ شخص بزرگى بود، نظير نداشت. اراده عجيبى  داشت. مستقيم دركار بود. ثبات داشت، كأنّه  مى‏ديد، از آرامش برخوردار بود.
 × در كربلا شما ايشان را ديديد و گفتيد: شما را دوست دارم؛ ايشان هم چيزى به شما گفتند، آيا يادتان هست؟ نه.
 با امام خمينى رفيق بوديد؟ بله، ارادت داشتم.
 ايشان در نجف به شما گفتند: در نجف دفن مى‏شود؟ بله، من در جواب گفتم: به ايران مى‏روى و در آنجا دفن مى‏شوى. (صح: ص 207)
 
 × با مرحوم امام (خمينى) هم كه آشنايى داشتيد در نجف؟
 ج: بله. به من عقيده داشت. خيلى، علاقه داشت. يك روز دنبالم فرستاد. رفتم پيشش. مى‏پرسيد: اوضاع چه‏طور مى‏شود؟ اوضاع ما چه‏طور مى‏شود؟ خواب ديده بود كه در نجف مُرده و دفنش كردند. گفتم: نه! شما در ايران فوت مى‏كنيد و در ايران دفن مى‏شويد.
 × اين جريان مربوط به نجف است؟
 ج: بله مربوط به نجف است. (مژ: ص 96)
 
 × جناب استاد در نجف اشرف به حكومت بعثى‏ها بى‏اعتنا بود و سبب هجرت ايشان از عراق به ايران بخاطر بدگوئى درباره صدام شد.
 × روزى صحبت از امام خمينى قدس سره شد فرمودند: در بعضى مجالس مانند مجالس فواتح، روساى بعث كه مى‏آمدند همه به يك نوعى به ايشان نگاه مى‏كردند، اما ايشان با اراده مستحكم هيچ توجهى به آنان نمى‏كردند. (صح: ص 163 و 164)
 
 × رابطه شما با امام خمينى چطور بود؟
 ج: فرمودند: علاقه زيادى به من داشت. (صح: ص 191)
 
 × آقا مصطفى خمينى شاگرد شما بود؟
 ج: آقا مصطفى رفيق من بود. (صح: ص 191)
 
 × آقا مصطفى خمينى‏قدس سره به شما درباره رفتن به ايران چه گفت؟ ايشان از من سؤال كرد: آيا در آينده حكومت ايران هستم؟ گفتم: نه، آنجا نيستى. (صح: ص 207)
 
 × اگر نظرتان باشد يك‏بار فرموديد: كربلا ايشان را در صحن ديدم. دست گذاشتم روى شانه ايشان، گفتم به اين حسين‏عليه السلام من دوستتان دارم؟
 ج: گفتم، به اين حسين! دوستت دارم. (مژ: ص 103)

 

>